آنجا نشستهاند. پسر ۱۲ ساله خواهر ۱۰ سالهاش آرام و راحت، مثل یک زوج پیر تلویزیون تماشا میکنند و باهم درباره وقایع یک سریال تلویزیونی صحبت میکنند. امّا فقط ده دقیقه پیش بود که بازهم مانند یک زوج پیر بر سر اینکه چه کسی کنترل تلویزیون را در دست بگیرد، طبق عادت قدیمیشان دعوا میکردند. قدر مسلم آن مشکل به شکل رضایت بخشی حلشده و روابط عادی دوباره بین آنها برقرارشده است. خواهرها و برادرها باهم رابطه بسیار پیچیدهای دارند و از هم چیزهای زیادی میآموزند. وقتی خواهرها و برادرها را تماشا میکنم به این فکر میکنم که بهقدر کافی به رابطه بین آنها اهمیت نمیدهیم.
از این امر تعجب میکنم زیرا میبینم اغلب بچهها زمان بیشتری را باهم شیرهای خود میگذرانند تا با والدینشان بیشتر مطالبی که درباره این رابطه داشتهاند منفی است. وقتی کسی میگوید همشیر به یاد رقابت میافتیم نوزاد جدید؟ ایوای! فرزند بزرگتر حسادت نمیکند؟
درعینحال از نیمهپر لیوان کمتر چیزی میشنویم. مثلاً از کودک مضطرب ۶ سالهای که در هفته اول مدرسه در حیاط ایستاده و خوشحال است که برادر بزرگترش هوای او را دارد یا از کودک ۸ سالهای که دیگر از تاریکی نمیترسد چون از حالا با برادر بزرگتر از اتاق مشترکی دارند یا از پسرهای ۱۵ سالهای که از بخت خوبشون خواهر دارند و برخلاف دوستانشان از صحبت کردن با دخترها نمیترسند.
من و همسرم چند روز پیش با سه فرزند همان شام خوردیم این روزها چنین اتفاقی کم میافتد؛ زیرا دو تا از آنها دانشجو هستند و یکی هم شاغل. خیلی خوش گذشت، میگفتیم و میخندیدیم و سربهسر شوهرم میگذاشتیم و لذت میبردیم. شوهرم که هر سه فرزندمان را دور یک میز میدید، به هیجان آمد و گفت امیدوارم وقتی بزرگتر شدید ارتباطتان باهم قطع نشود. خون میکشد، امیدوارم هر وقت به کمک نیاز داشتید به سراغ هم دارید و نسبت به هم مثل غریبهها نشوید رابطه بین خواهرها و برادرها همیشه راحت و همراه با همدلی نیست. امّا همیشه برقرار است بسیاری از افراد هنگامیکه دچار بحران میشوند ابتدا به برادر یا خواهر خودرو میآورد. حتّی اگر رابطه چندان خوبی نیز باهم نداشته باشند. اگر این گفته درست باشد که خانه جایی است که وقتی به آنجا میرویم ناچارند تو را راه بدهند، خواهر و برادر هم وقتی به آنها رو میکنی ناچارند تو را دستگیری کنند.
از پنجره آشپزخانه آنیتای دوساله را میبینم که برادر بزرگترش به را در حیاط دنبال میکند. آنیتا حرکات بِن را چون شاگردی وفادار تقلید میکند. وقتی به ماشین اسباب بازی خود را به این طرف و آن طرف میدهد و قام قام میکند، آنیتا با دقت تماشا میکند و سپس ماشین خود را راه میبرد. دقیق میشود تا چیزی را که روی یک بوته قرار دارد بررسی کند، آنیتا هم بلند میشود و به همان دقت نگاه میکند. بِن در حالت ایستاده رو به دیوار حیاط جیش میکند. امّا همیشه که نمی توان همه کارهای برادر بزرگتر را تقلید کرد. بچه های کوچک از طریق تقلید میآموزند. اگر خواهر بزرگتر سر میز بنشیند و درست غذا بخورد، خودش دندانهایش را مسواک بزند و پالتوی خودش را خودش آویزان کند، برادر کوچکترش هم به پیروی از او همین کار را میکند. بچه های کوچکتر علاوه بر مهارت های عملی چیزهای دیگری نیز از همشیر بزرگتر خود میآموزند. درصد زیادی از بچه هایی که پیش از ورود به کلاس اول دبستان اعداد و حروف الفبا را بلد هستند این چیزها را از همچین بزرگتر خود و معمولاً هنگام مدرسه بازی آموختند از طرفی بین خواهر و برادرها و نوع دیگری از یادگیری نیز شکل میگیرد که روان شناسان به آن یادگیری اجتماعی میگویند. آنها میآموزند که چگونه با افراد دیگر برخورد کنند امّا تنها کودکانی که خواهر و برادر دارند یک دوره آموزشی فشرده را درباره نحوه کنار آمدن با بچه های دیگر میگذراند نتایج گذراندن این دوره مشخص است:
بچه هایی که خواهر یا برادر دارند به ویژه آنهایی که خواهر یا برادر بزرگتر دارند هنگام ورود به دبستان با هم بهتر بازی میکنند، بیشتر سوال میپرسند و اجتماعی تر هستند. اگر همشیر دارید نمیتوانید از این واقعیت فرار کنید. باید هر طور شده راهحلی پیدا کنیم. همشیر ها شش مهارت مهم را به هم میآموزند:
یک دستگاه تلویزیون و دو کودک میخواهند برنامههای مختلفی را تماشا کنند. البته میتوانند مشکل را با دعوا کردن حل کنند، امّا سروصدای شان باعث میشود که بزرگتر بیاید و تلویزیون را خاموش کند. حال دیگر هیچ کس نمیتواند برنامه مورد علاقهاش را تماشا کند. از آن جایی که مشکل را نمیتوان با زور حل کرد بهتر است از طریق توافق به راهحل برسند. این راه حل باید برای هر دو طرف عادلانه باشد، در غیر این صورت دعوای دیگری سر میگیرد. برای رسیدن به راه حلی که کم و بیش همه را راضی، کند برادرها و خواهرها باید شرکت را بیاموزند.
آموختن شراکت یعنی آموختن هنر دادن و گرفتن و آموختن مهارت مذاکره کردن. همشیر های کوچکتر میآموزند که از حقوق خود دفاع کنند و برای خواسته خود تلاش کنند همشیرهای بزرگ میآموزند که حق لزوماً با کسی نیست که زور بیشتری دارد. آنها میآموزند که دیگران نیز حقوقی دارند که باید محترم شمرده شود. در خانه ما بر سر تماشای تلویزیون روش پیچیده و اسرار آمیز شکل گرفته بود؛ چه کسی کنترل تلویزیون را در دست بگیرد و تا چه مدتی میتواند آن را نگه دارد؟ آیا میتوان کانال را هنگام پخش آگهی های بازرگانی عوض کرد؟ ما با ناتو ارتباط نداشتیم تا این مشکل مهم را برای ما حل کند و فرزندان مجبور بودند خودشان راه حل پیدا کنند.
تک فرزندان هرچه را که والدینشان میتوانند به آنها بدهند دریافت میکنند. ممکن است آنچه را دریافت میکنند با دوستانشان مقایسه کنند، امّا کسی در کنارشان نیست که هفت روز هفته خود را با او مقایسه کنند. در صورتی که همه چیز را همیشه در حال مقایسه کردن هستند. همه والدین با این عبارت آشنا هستند؛ این عادلانه نیست. بچهها درپی این عبارت شکایتهای گوناگونی را ابراز میکنند بعضی از این شکایت ها جدیاند مثلاً این عادلانه نیست تو او را از من بیشتر دوست داری و بعضی تغییر خنده دار و جزئیات مثل این عادلانه نیست برش تو از مال من بیشتر است ایده آل در هر بچه این است که از هر چیزی بیشترین سهم را ببرد، چه توجه کامل والدینش باشد، چه شکلات و پول تو جیبی، چه حق انتخاب اوّل. امّا بعید نیست که بقیه بچه ها این را بپذیرند، زیرا این عادلانه نیست.
داشتن یک خواهر یا برادر بزرگتر برای کودکی که اولین بار به مدرسه جدید میگذارد، میتواند بسیار مفید باشد. همیشه بزرگتر میتواند به همشیر کوچکتر بگوید که چگونه در حیاط مدرسه رفتار کند. چه نوع ظرفی برای غذا قابلقبول است، مواظب کدامیک از آموزگاران یا دانش آموزان باشد. اگر در مدرسه بچههای زورگو وجود دارند، داشتن یک خواهر یا برادر بزرگتر در همان مدرسه نعمتی بزرگ به شمار میرود. در سالهای بعد نیز وقتی بچهها به سن نوجوانی میرسند آنهایی که خواهر یا برادری از مخالف خوددارند به اطلاعاتی دسترسی دارند که هنگام برقراری ارتباط با جنس مخالف به نفع آنها است.
یک ضرب المثل انگلیسی میگوید کودکان و مادربزرگ و پدربزرگ شان به طور طبیعی همدست یکدیگرند؛ زیرا دشمن مشترک دارند. فرض کنیم که تنها ابزار و کودکان برای چانه زدن با والدینشان، به ستوه آوردن آنهاست. پس از دو، سه یا چهار فرزند این کار را بهتر میتوانند انجام دهند. هنگامی که بچه ها میخواهند برای وضع قوانین جدید برای ساعت خواب دریافت پول تو جیبی بیشتر یا هر چیز دیگری با والدین خود مذاکره کنند. وقتی با همشیرهای خود همدست شوند، میتوانند در مقابل والدینشان یک تیم ترسناک تشکیل دهند. گاهی که خواستههای بچه ها منطقی است، اگر والدین تسلیم شوند روحیه تیمی بچه ها برای رسیدن به خواسته شان به قدرت تبدیل میشود.
بچه ها اغلب برای همشیره های خود اهمیت زیادی قائل هستند و به آنها محبت زیادی نشان میدهند هنگامی که دیویای سه ساله مریض بود، برادر ۷ ساله اش سانجی کنار او نشسته بود و از کتاب درسی خود برای او با صدای بلند میخواند. معنی چندتا از کلمات را نمیفهمید و دیویا نیز معنی بسیاری از آنها را نمیدانست. داستان هم خالی از عیب و نقص نبود مسلما این داستان هیچ اهمیتی نداشت چیزی که اهمیت داشت این بود که برادر بزرگتر کنار خواهرش نشسته بود، او را بغل گرفته بود برایش داستان میخواند و نسبت به خواهر کوچولویی که مریض حال بود ابراز همدردی میکرد.
پسر من در کنار دو خواهر بزرگ شده بود و به همین دلیل دخترها هرگز برای عجیب و ناشناخته نبودند. اگرچه در مدرسه خود تنها با پسرها سر و کار داشته است، اما احتمال اینکه در حضور دختر ها موثر نشود بیشتر از پسر هایی است که خواهر ندارند. اگر در ارتباط خود با دختر ها مشکل پیدا کند دو تا خواهر در خانه حاضر و آماده دارد که مانند خاله های مهربان به درد دل هایش گوش کنند. توصیهها و راهنمایی خواهران او نیز دانش و اطلاعات درست این هفته است و البته از هر دست بدهی از همان دست میگیری. گاهی هم پیش آمده است که پسرم خواهران خود را از توصیهها و راهنماییهایش بهرهمند سازد.