خواهر یا برادر جدید | گهوارک

خواهر یا برادر جدید | گهوارک

0 دیدگاه 21 تیر 1400 چاپ خبر بازدید: 2030
داشتن یک هم شیر چیز خوبی است اما همیشه خوشایند نیست، به‌ خصوص برای کودک بزرگ‌ تر که گاهی احساس می‌کند بلایی آسمانی بر سر او نازل‌ شده است.

خواهر یا برادر جدید 

 

 

چه احساسی داری؟

 داشتن یک هم شیر چیز خوبی است اما همیشه خوشایند نیست، به‌ خصوص برای کودک بزرگ‌تر که گاهی احساس می‌کند بلایی آسمانی بر سر او نازل‌ شده است: تو قبلاً نور چشم والدینت بودی، تمام توجه آن‌ها به‌سوی تو بود، والدینت تو را لوس می‌کردند و نازت را می‌خریدند، به حرف‌هایت گوش می‌کردند ... آنگاه به‌ طور ناگهانی نوزادی پر سروصدا و کثیف و پرتوقع از راه می‌رسد. گرچه عجیب به نظر می‌رسد اما والدینت همین نوزاد را به‌اندازه تو دوست دارند و حتی گاهی (به نظر می‌رسد) او را از تو هم بیشتر دوست دارند.

آن نوزاد می‌تواند هر جا که دلش خواست جیش کند، حتی پوشکش را کثیف کند. او مامان و بابا را تمام شب‌بیدار نگه می‌دارد اما انگار آن‌ها اصلاً از این موضوع ناراحت نیستند؛ اما اگر تو همین کار را بکنی، عصبانی می‌شوند و از تو می‌خواهند مثل یک پسر یا دختر بزرگ رفتار کنی. حالا بگو ببینم، آیا این عادلانه است؟

 

 

برو کنار!

فرزند اول ما ناچار است کنار برود و نوزاد را شریک توجه والدینش کند و ما گاهی فراموش می‌کنیم که این کار تا چه حد می‌تواند او را شوکه کند. من و شوهرم نشستیم تا فیلم تولد سه‌سالگی پسرمان را تماشا کنیم. در آن فیلم من و والدینم با دو فرزند کوچکمان در حیاط، پشت میزی نشسته بودیم. تام که سه‌ساله شده بود و آلیس نه‌ماهه را تشویق می‌کردیم که رو به دوربین لبخند بزنند. بیشتر بزرگ‌سالانی که در جشن بودند به این دو کودک توجه نشان می‌دادند.

در فیلم دیدم که دختر هفت‌ساله‌مان تارا وارد حیاط شد، اما به‌طرف میز ما نیامد بلکه دور از بقیه نشست. او گهگاهی حرفی می‌پراند و یک‌بار هم به تامی حرف زشتی زد. بعد هم از شرکت در جشن منصرف شد و به داخل ساختمان رفت. ده سال بعد که من و همسرم این فیلم را دیدیم هردو ناراحت شدیم. ما در آن زمان متوجه نشدیم که چقدر سرگرم بچه‌های کوچک‌ترمان بودیم. هنگامی‌که تامی به دنیا آمد، تارا چهار سال داشت و تازه به مهدکودک رفته بود. ما درک نمی‌کردیم که چقدر برای او سخت است که کنار برود و برای برادر کوچک‌ترش جا باز کند. فکر می‌کردیم یک کودک چهارساله در مقایسه با یک نوزاد بزرگ است و این واقعیت را در نظر نمی‌گرفتیم که او فقط چهار سال دارد.

خواهر و برادر 

هرگز مشکلاتی را که یک نوزاد تازه می‌تواند به وجود بیاورد دست‌کم نگیرید!

هنگامی‌ که سر و کله یک رقیب پیدا می‌شود، فرزند اول گاهی حس می‌کند که زندگی‌اش به تاراج رفته است. شاعری به نام فلوئر آدکاک می‌گوید 62 سال طول کشید تا توانست موضوع خواهر کوچک‌ترش را هضم کند. او می‌گوید من با تولد خواهرم دل‌شکسته شدم. یکی از دوستانم که سی و چند سالی دارد، مدتی پیش به‌طور اتفاقی به من گفت بدترین روز عمرش روزی بود که برادرش به دنیا آمد. شاید این چیزها کمی اغراق‌ آمیز به نظر برسد. اگر چه والدین به‌ طور طبیعی علاقه دارند که فرزند دوم یا سومی به جمع خانواده بپیوندد، اما نظر بچه‌های کوچک‌تر ممکن است کاملاً متفاوت باشد؛ به‌ویژه فرزند اول. چون پیش از تولد دومین فرزند هیچ‌وقت به ذهن او خطور نمی‌کرد که روزی برسد که مرکز توجه والدینش نباشد.

 

 

ای‌کاش فاصله سنی آن‌ها بیشتر بود!

درباره رقابت هم شیرها چیزهای زیادی نوشته‌اند. وقتی والدین با درگیری‌های فرزندشان روبه‌رو می‌شوند، گاهی تصور می‌کنند که اگر بیشتر صبر می‌کردند تا فاصله سنی فرزندشان بیشتر شود یا اگر فرزند دوم را زودتر به دنیا می‌آوردند تا فاصله سنی کمتر باشد، بهتر می‌بود. آیا تفاوت سنی هم شیر واقعاً مهم است؟ تحقیقات نشان می‌دهد که وقتی فاصله سنی خواهرها و برادرها بین دو تا چهار سال است، حسادت و درگیری بین آن‌ها بیشتر می‌شود. متأسفانه در بیشتر خانواده‌ها فاصله سنی بین بچه‌ها همین حدود است. در اغلب خانواده‌ها فاصله سنی میان فرزندان بین دو الی چهار سال است اما این فاصله اخیراً بیشتر شده است. مادرها در حال حاضر نسبت به گذشته در سنین بالاتری بچه‌دار می‌شوند و آمار زنانی که در اواخر دهه سوم زندگی‌شان باردار می‌شوند در بیست‌ و پنج سال گذشته تقریباً دو برابر شده است.

 

مواظب رفتار خود باشید!               

هم شیرها خود را با یکدیگر مقایسه می‌کنند و در مورد عادلانه یا غیرعادلانه بودن چیزها باهم جر و بحث می‌کنند. رفتار والدین هم شبیه آن‌ها است چون تقریباً هم سن هستند. به همین دلیل دعوا بر سر عادلانه بودن رفتار والدین کمتر رخ می‌دهد. وقتی فاصله سنی زیاد است، قدر مسلم نیازهای بچه‌ها نیز متفاوت است. در این حالت موضوعات کمتری برای دعوا وجود دارد.

 

تکلیف من چیست؟

وقتی فاصله سنی بچه‌ها بین دو تا چهار سال است، برخورد والدین با آن‌ها گاهی به‌ گونه‌ای است که هم‌ سن هستند و گاهی نیز بر اساس سنشان با هرکدام برخورد متفاوتی دارند. برای رویارویی با این مسئله قوانین روشنی داشته باشید که با سن بچه‌ها متناسب باشند. این کار تا حدودی از فریادهای عدالت‌خواهانه مداوم فرزندتان می‌کاهد. اگر فاصله سنی چهار سال یا بیشتر از آن باشد، تفاوت بین هم شیرها آن‌ قدر چشم‌گیر است که خود را با دیگری مقایسه نکنند. البته وقتی بچه‌ها بزرگ‌تر می‌شوند تفاوت‌های ناشی از فاصله سنی کم می‌شود و ممکن است بین آن‌ها درگیری‌های بیشتری پیش بیاید.

 

فرزند اول بودن گاهی کار مشکلی است

فرزند اول تا زمانی که تک‌ فرزند است، در مرکز دنیای خانواده قرار دارد؛ اما ناگهان نوزاد تازه‌ای به دنیا می‌آید و فرزند بزرگ‌تر ناچار است کمی کنار برود. از نظر والدین کودک سه یا چهارزساله‌ای که می‌تواند راه برود، در مقایسه با یک نوزاد که کاملاً ناتوان است، بزرگ است. والدین گاهی از فرزند بزرگ‌تر خود انتظار دارند که به‌راحتی خود را با وضعیت تازه سازگار کند و ممکن است درک نکنند که فرزند بزرگشان از اینکه کسی جای او را گرفته ناراحت است.

 

چگونه فرزند خود را برای تولد فرزند جدید آماده کنیم؟

بسیاری از والدین فکر می‌کنند که رقابت بین هم شیرها امری اجتناب‌ناپذیر است، نکته مهم این است که باید با دقت و احتیاط با این مسئله رو به‌ رو شوید. طرز برخورد شما با این موضوع چه قبل از تولد نوزاد جدید و چه در روزهای بعدی، بر رابطه بین فرزند بزرگ‌تر و فرزند کوچک‌ ترتان اثر می‌گذارد.

در اغلب خانواده‌ها فرزند دوم زمانی به دنیا می‌آید که فرزند اول هنوز نوپاست، اما فرزند اول شما بزرگ‌تر است. این‌ طور فرض نکنید که به دلیل بیشتر بودن سنش، از آمدن فرزند جدید کار ناراحت می‌شود. نگذارید فرزند بزرگ‌ترتان از این موضوع بی‌خبر بماند تا با دیدن وسایل نوزاد، خودش از موضوع سر در بیاورد. خانمی برای من تعریف کرد که برادرش زمانی به دنیا آمد که او پانزده‌ساله بود. اکنون‌که بیست سال از آن زمان گذشته است او می‌گوید: می‌دانستم که پدرم همیشه پسر می‌خواست و من خیلی حسادت می‌کردم. من تا بیست‌ و چهار ساعت پس از به دنیا آمدن دیوید حاضر نشدم به او نگاه کنم. من تازه به سن بلوغ رسیده بودم و این اولین باری بود که چیزی آرامش زندگی‌ام را به هم می‌زد.

 

 

از چه زمانی شروع کنیم؟ تولد نوزاد یا پیش از آن؟

گاهی مشکلات حتی قبل از تولد نوزاد شروع می‌شود. ابتدا که فکر می‌کنید حامله هستید احساس وجد می‌کنید اما سؤال‌ هایتان بعد از آن شروع می‌شود: به بچه‌ها چه بگوییم؟ چه زمانی به آن‌ها بگوییم؟ این امر تا حد زیادی به سن فرزندانتان ربط دارد. وقتی آنا از حامله بودن خود خبردار شد، او و همسرش مایک خیلی خوشحال شدند. آن‌ها کاملاً مطمئن بودند که پسر چهار ساله‌ شان جک نیز از داشتن یک برادر یا خواهر کوچک خوشحال خواهد شد؛ اما وقتی موضوع را به جک گفتند با واکنش دیگری رو به‌ رو شدند جک به‌ هیچ‌ وجه استقبال نکرد بلکه خیلی رک گفت که به‌ جای یک خواهر یا برادر کوچک یک خرگوش می‌خواهد. آنا و مایک ناراحت شدند و سعی کردند جک را متقاعد کنند که داشتن یک همبازی جدید چیز خوبی است، اما جک زیر بار نمی‌رفت. او نه برادر می‌خواست و نه خواهر. همين!

 
از چه چیزی نگرانی؟

پس اگر هفت‌ ماهه بارداريد و فرزندتان پافشاری می‌کند که خواهر یا برادر نمی‌خواهد تکلیف چیست؟ نكته اول این است که دست‌ و پایتان را گم نکنید. اگر چه تصور ذهنی شما از داشتن یک خانواده خوشبخت، به‌هم‌ ریخته است، اما در نشان دادن واکنش نسبت به این موضوع افراط نکنید. لزومی ندارد خود به‌ خود نتیجه‌ گیری کنید که قرار است یک‌ عمر با مشکل رقابت هم شیرها درگیر شوید. سعی کنید دلیل نگرانی فرزندتان را دریابید؛ شاید نگرانی او ربطی به بچه جدید نداشته باشد. بعید است که جک واقعاً بتواند درک کند که با آمدن بچه جدید، مدت‌ زمانی که مادرش به او اختصاص می‌دهد و توجهی که به او می‌کند، تفاوت خواهد کرد. جک حتماً نگران مسائل عملی است، مثلاً: «آیا باید پتوی عزیز خودم را به بچه بدهم؟» یا «آیا مامان و بابا مرا مجبور می‌کنند که خرس عروسکی‌ام را با او شریک شوم؟» مهم‌ترین کار این است که به فرزند خود گوش دهید. فرزند نو پای شما قادر نیست به‌ راحتی درباره نگرانی‌ هایش صحبت کند. پس از او نپرسید چرا یک خواهر یا برادر تازه نمی‌خواهی؟» بچه‌ های نوپا قادر نیستند به این سؤال‌ها پاسخ بدهند.

 
 
به آن‌ها نشان بدهید که چه اتفاقی خواهد افتاد

اگر در میان دوستانتان کسی نوزادی دارد، فرزند نوپای خود را به دیدن او ببرید و بعد از آن دیدار هم با فرزندتان درباره نوزاد صحبت کنید. سؤال‌هایی که فرزندتان می‌پرسد ممکن است نشان‌دهنده نگرانی‌هایش باشد. آنا، جک را با خود به دیدن دوستانی برد که به‌تازگی صاحب فرزند شده بودند. بعد از آن دیدار آنا و جک درباره بچه صحبت کردند و بیشتر سؤال‌ های جک به نحوه خوابیدن بچه مربوط می‌شد. به صحبت‌های فرزند نوپای خود به‌دقت گوش کنید. آن‌ها نیز از سؤال‌های جک چیزهای زیادی فهمید: «نوزاد ما کجا می‌خوابد؟» و «آیا همه بچه‌ها در گهواره می‌خوابند؟» آنا متوجه شد که جک از این نگران است که مبادا مجبور شود تخت خود را از دست بدهد. چون او در خانه جای دیگری برای خواباندن بچه نمی‌دید. آن‌ها به جک گفت که گهواره قدیمی او را از کمد بیرون می‌آورند تا نوزاد در آن بخوابد و خیال جک کاملاً راحت شد اگر فرزندتان صد در صد مطمئن است که برادر یا خواهر تازه‌ای نمی‌خواهد، چه؟ از او انتظار نداشته باشید که چون شما بچه را دوست دارید، او هم باید بچه را دوست داشته باشد و سعی نکنید او را متقاعد کنید که به بچه علاقه‌مند خواهد شد.

در عوض به او کمک کنید احساساتش را به زبان بیاورد و به سؤال‌های او پاسخ بدهید. این سؤال‌ها اغلب فقط به واقعیت‌های مربوط به نوزاد جدید ربط دارد. درباره به دنیا آمدن خواهر یا برادر جدید کتاب داستانی بخرید و با هم بخوانید. در این‌ باره با هم صحبت کنید و به سؤال‌هایی که فرزندتان مطرح می‌کند، پاسخ دهید. اگر فرزندتان کمی بزرگ‌تر است، شاید از این نگران باشد که نتوانيد برای تماشای نمایش آن‌ها به مدرسه بیایید، شاید هم نگران آن باشد که امسال هدیه‌ هایی که برای عید دریافت خواهد کرد، نصف بشود! ممکن است فرزندتان بزرگ‌تر باشد اما باز هم نیاز دارد که به او اطمینان بدهید. آماده کردن فرزند برای تولد بچه جدید بسیار مهم است، اما باید مراقب نحوه انجام این کار باشید. اجازه بدهید فرزندتان حرکات جنین را احساس کند و اجازه بدهید برای او چیزهای کوچکی بخرد؛ اما موضوع را خیلی مهم جلوه ندهید، زیرا ممکن است فرزندتان پیش خود بگوید حالا مگر چه خبر شده است؟ و شاید هم از این موضوع بدش بیاید. اگر از دوره حاملگی قبلی خود عکس‌هایی دارید، آن‌ها را باهم تماشا کنید بگذارید بفهمد که هنگام تولد او نیز بسیار هیجان‌زده بودید و شادی می‌کردید.

فرزند پنج‌ساله من حتی قبل از تولد نوزاد جدید احساس طرد شدگی می‌کرد. خیلی تلاش کردم تا او هم در هیجان ما شریک شود، اما گویی زیاده‌ روی کردم. او نمی‌توانست واقعیت آمدن یک بچه جدید را درک کند و ما هم بی‌وقفه در این‌ باره صحبت می‌کردیم. انگار اتفاق مهمی داشت می‌افتاد، حال‌ آنکه او نمی‌دانست آن اتفاق چیست. من متوجه نبودم، اما مادرم اشاره کرد که فرزندمان احساس طرد شدگی می‌کند. به همین دلیل یک روز بعد از ظهر عکس‌های حاملگی قبلی‌ام، عکس‌های دوره نوزادی او و بعضی از لباس‌های نوزادی او را درآوردم. من داشتم برای آمدن فرزند جدید آماده می‌شدم. دخترم هیجان‌زده شده بود ... ناگهان احساس کردم که او نیز احساس کرد در این ماجرا نقش و جایگاهی دارد.

 

 

چه زمانی باید به او بگویم؟

آیا تا به‌ حال همراه فرزندانتان برای تعطیلات تابستانی با اتومبیل سفر کرده‌اید؟ همین‌ که از خانه حرکت می‌کنید، بعد از پنج دقیقه بچه‌ها می‌پرسند: «رسیدیم؟» و این ترجیع‌ بند را هر چند دقیقه یک‌ بار تکرار می‌کنند، مفهوم زمان برای یک کودک نوپا کاملاً با مفهوم زمان برای یک بزرگ‌سال فرق دارد. پس احتمالاً جمله «بچه کی به دنیا می‌آید» نیز ورد زبان فرزند نوپایتان خواهد شد. هر ماه ممکن است برای شما زمان کوتاهی به نظر برسد، اما برای یک بچه ۲ ساله یک‌ سوم عمر او به‌ حساب می‌آید؟ بعضی از والدین ترجیح می‌دهند که خبر آمدن بچه جدید را پس از پایان سه ماه اول حاملگی که پایان دوره شک و تردید به‌حساب می‌آید، بدهند؛ اما شما هر وقت احساس کردید که آمادگی دارید، این خبر را بدهید. احتمالاً می‌خواهید به فرزندتان فرصت بدهید که او نیز به همراه شما به دلیل آمدن فرزند جدید هیجان‌ زده شود. اگر به او اجازه بدهید هر چه سؤال دارد بپرسد، حرکات جنین را در شکم احساس کند و هنگامی‌ که بچه به دنیا آمد سؤال‌ های کمتری برای او باقی می‌ماند تا از آن‌ها متعجب شود. البته به خاطر داشته باشید که وقتی زمان زایمانتان نزدیک شد، لازم است به فرزند بزرگ‌ترتان که به‌ طور متوسط بین بیست‌ و چهار تا چهل‌ و دو ماه از فرزند جدید بزرگ‌تر است، به‌طور کامل توضیح بدهید و به او اطمینان بدهید تا بداند که » دقیقه چه اتفاقی قرار است بیفتد. مسلماً اگر پیشاپیش فرزند بزرگ‌تر را آگاه کنیم، بهتر می‌تواند با مسائل کنار بیاید. این نکته را در نظر داشته باشید: اگر حاملگی‌تان با پیچیدگی‌هایی همراه است و ممکن است به‌ طور ناگهانی مجبور شوید در بیمارستان بستری گردید، بهتر است فرزندانتان را پیشاپیش آماده کنید، به‌خصوص اگر سنشان بیشتر است.

 

خواهر و برادر

 

من بین شایعات آن را شنیدم

اگر کودک سه‌ ساله شما از همه‌ جا بی‌ خبر باشد و خاله یا عمویش به‌ طور غیر منتظره از او بپرسد که از آمدن نوزاد جدید خوشحال است یا نه؛ شوکه خواهد شد. هر چه فاصله سنی بچه‌ها بیشتر باشد، به‌ موقع مطلع کردن آن‌ها مهم‌تر می‌شود. یک دختر هفده‌ ساله زمانی متوجه حاملگی مادرش شد که دوستش به او گفت مادرش را در حال تماشای وسایل نوزاد در فروشگاه لوازم نوزادان دیده است. اکنون‌ که ازدواج مجدد بیش‌ از پیش مرسوم است، ممکن است اختلاف سنی بچه‌های حاصل از ازدواج‌ های اول و دوم به پانزده سال یا بیشتر برسد. انتظار نداشته باشید که فرزند نوجوانتان این خبر را بی‌ چون‌ و چرا بپذیرد. نوجوانان که با بحران‌های شخصی خود دست‌ و پنجه نرم می‌کنند، بیش از آنچه خود ابراز می‌کنند به والدینشان نیاز دارند. فکر اینکه در خانه، به‌ جای یک نوجوان پر توقع یک نوازد پر توقع بیاید، شاید برای آن‌ها جالب نباشد. شاید هم به دلیل شروع دوره بلوغ و درک مسائل جنسی، از دیدن آثار رابطه جنسی والدینشان خجالت بکشند. دختر یکی از دوستان من که چهل سال دارد به او گفته بود: «این غیرممکن است، آخر تو سنت خیلی بالاست!» هنگامی‌ که می‌خواهید این خبر را به فرزند نوجوان خود بدهید، کمی هم از چاشنی طنز استفاده کنید. با این کار هم تنش کمتری به وجود می‌آید، هم وسیله مناسبی به دستشان می‌دهید تا بتوانند احساس شوک و خجالت‌ زدگی اولیه خود را پنهان کنند. اگر نوزاد خواهر یا برادر ناتنی باشد، شاید فرزندتان بخواهد مدت‌ زمانی نزد والد دیگر خود بماند. در این صورت احساس طرد شدگی نکنید؛ شاید فرزندتان به کمی زمان نیاز داشته باشد تا بتواند فکر کند. ببینید که فرزند نوجوانتان چه نیازی دارد: اگر می‌خواهد تنها باشد، اجازه بدهید تنها باشد و خودش با احساساتش کنار بیاید.

 

 

 ترجیح می‌دهم یک خرگوش داشته باشم

یکی از آشنایانم که از چهارمین حاملگی‌اش بسیار خوشحال بود، فرزندان خود را نشاند و به آن‌ها گفت که برایشان یک خبر عالی دارد. بچه‌ها که هیجان‌ زده و مشتاق شده بودند با دقت به حرفه‌ای او گوش سپردند؛ اما وقتی به آن‌ها گفته شد که قرار است فرزند جدیدی به جمع خانواده اضافه شود، فرزند هفت‌ ساله‌ اش گریه را سر داد. او انتظار داشت مادرش بگوید که می‌خواهند به شهربازی بروند؟ یکی دیگر از واکنش‌های رایج بچه‌ها این است که از والدین خود، به‌ جای بچه، تقاضای یک حیوان خانگی کنند یا از والدین می‌پرسند که چرا در فرایند به وجود آوردن جنین به آن‌ها نقش مستقیمی داده نشد؟

 

 

 واقع‌ بین و صادق باشید

 درباره نوزاد جدید چه باید بگویید؟ فرزند بزرگ‌تر خود را با روشی واقع‌ بینان و صادقانه آماده کنید. به دوستان او که خواهر یا برادر کوچک‌تر دارند اشاره‌ کنید و به او بگویید که به‌ زودی صاحب خواهر یا برادر کوچک‌تری می‌شود بسیاری از والدین، هنگامی‌ که می‌خواهند فرزند بزرگ‌تر خود را برای آمدن نوزاد آماده کنند، زیاده‌ روی می‌کنند و از اوضاع زندگی پس از آمدن بچه تصویر هیجان‌ انگیزی ارائه می‌دهند. آن‌ها می‌گویند:  خیلی عالی می‌شود. تو یک همبازی کوچولو پیدا می‌کنی. در حالی‌ که این‌ طور نیست! چیزی که به دست می‌آورد یک موجود کسل‌ کننده است که به‌ هیچ‌ وجه جذاب نیست، حرف نمی‌زند، نمی‌تواند بازی کند و توجه والدین را بیش‌ از حد به خود جلب می‌کند! حقیقت را بگویید: نوزاد اغلب می‌خوابد، شیر می‌خورد یا گریه می‌کند و در اوایل زندگی‌اش باعث خستگی مادرش می‌شود. در اولین مرحله آماده کردن فرزند بزرگ‌تر، در مورد زایمان و رفتن به بیمارستان برایش توضیح بدهید. به او توضیح بدهید که وقتی در بیمارستان هستید، چه کسی از او مراقبت خواهد کرد. فرزند نوپای خود را مطمئن سازید که بعد از زایمان از بیمارستان باز می‌گردید.

 

 

هنگامی‌که به نوزاد اشاره می‌کنید، بگویید: «نوزاد ما

از فرزندتان بخواهید برای انتخاب تزئینات اتاق نوزاد کمک کند یا وسایل او را مرتب سازد، به‌ این‌ ترتیب او را در آماده شدن برای نوزاد سهیم می‌کنید. عکس‌های سونوگرافی خواهر یا برادر جدیدش را به او نشان دهید. اگر نام نوزاد را انتخاب کرده‌اید، فرزندتان را تشویق کنید که او را به همین نام خطاب کند. تمام این کارها کمک می‌کند که موضوع واقعی‌تر شود.

 

 

تغییرات ایجاد نکنید!

روال عادی اوضاع را حفظ کنید. آمدن خواهر یا برادر جدید ممکن است به‌ خودی‌ خود مشکل‌ ساز نباشد، اما به‌ هر حال برنامه زندگی را بر هم می‌زند. سازگار شدن فرزندتان با خواهر یا برادر جدید شاید مشکل باشد، همان‌طور که سازگار شدن شما با این واقعیت که اکنون دو فرزند دارید، نه یکی مشکل است؛ از آنجا که بچه‌ها دوست ندارند در دنیایشان تغییر و تحول ایجاد شود، رویارویی با یک تغییر اساسی کافی است؛ بنابراین بقیه شرایط را تا حدی که می‌توانید ثابت نگه‌دارید. اگر می‌خواهید اتاق‌خواب فرزندتان را عوض کنید، این کار را چند ماه پیش از تولد نوزاد انجام دهید. اگر پیش از تولد نوزاد، همیشه پیش از خواب با فرزندتان کارتون تماشا می‌کردید، همین روال را حفظ کنید. قبل از به دنیا آمدن نوزاد، اطمینان حاصل کنید که فرزندتان در مهد کودک جدید خود به‌ خوبی جا افتاده است تا به نظرش نرسد که او را از خانه بیرون می‌کشید تا برای نوزاد جا باز کنید. سعی کنید زندگی روزمره تا حد امکان روال مشخص خود را حفظ کند. بیشتر والدین متوجه هستند که شرایط کلی زندگی نباید تغییر کند اما گاهی از اهمیت تغییرات کوچک غافل می‌مانند. بدون اجازه گرفتن از فرزندتان اسباب‌ بازی‌ها یا پتوهای بلا استفاده او را به نوزاد ندهید، به‌ خصوص اگر او به‌ تازگی این وسایل را کنار گذاشته است. ممکن است بعضی از این چیزها برای شما پیش‌ پا افتاده باشد اما برای فرزندتان مهم است.

 

 

روز تولد به‌یادماندنی

وقتی زمان رفتن به بیمارستان نزدیک می‌شود، مطمئن شوید که فرزند بزرگتان می‌داند قرار است چه اتفاقی بیفتد و چه زمانی به خانه برمی‌گردید. او را نزد کسی بگذارید که به‌ خوبی می‌شناسد و به او عادت دارد. هنگامی‌ که در بیمارستان هستید و فرزند بزرگ‌ترتان به دیدار شما می‌آید، حتماً به او توجه کنید. چون ملاقات‌ کنندگان تقریباً تمام توجه خود را صرف نوزاد می‌کنند. وسوسه نشوید که بیش‌ از حد پز نوزاد جدید را بدهید، لااقل در حضور فرزند بزرگتان این کار را نکنید.