در چهل درصد از ازدواج های دوم تعدادی از فرزندان ازدواج اول نیز با همان خانواده زندگی می کنند و در ده سال اخیر تعداد فرزندان ازدواج دوم بیش از سه برابر افزایش یافته است.
خانواده های حاصل از ازدواج دوم هیچ گاه خوش نام نبوده اند. مادر ناتنی بد جنس سفید برفی یا خواهر ناتنی های زشت سیندرلا را در نظر بگیرید. در قصه های پریان همیشه یک کودک پیروز می شود و میهمان ناخوانده را از میدان به در می کند. اما در زندگی واقعی راه رسیدن به خوشبختی این چنین نیست.
امروزه خانواده های حاصل از ازدواج مجدد به دلایل مختلفی شکل می گیرند. شاید به تعداد چنین خانواده هایی در علل پیدایش آن ها نیز تنوع وجود داشته باشد. گاهی ازدواج مجدد به دلیل فوت یکی از والدین است. گاهی نیز یکی از والدین، قبل از اینکه با همسر دومش آشنا شود، به تنهایی فرزندان شان را بزرگ کرده است. اما طلاق و جدایی شایع ترین علت تشکیل خانواده است.
در بسیاری از اوقات با ازدواج دوم یا سوم، دو مجموعه فرزند از دو خانواده متفاوت در زیر یک سقف گرد هم می آیند. بچه ها باید بیاموزند که چگونه در کنار هم زندگی کنند و این کار که همیشه برای آنها مشکل است، اغلب لذت بخش نیز می باشد. وقتی فرزندان دو خانواده به زیر یک سقف می روند کار برای آنها به مراتب سنگین تر خواهد شد.
امروزه در روابط پیچیده خانوادگی با افراد واقعی سر و کار داریم و انسان های واقعی به مراتب از شخصیت هایی که در قصه ها با آنها مواجه می شویم پیچیده تر هستند.
یکی بود یکی نبود. یک مادر ناتنی بود که نیتش خیر بود اما هر کاری که می کرد باز هم پسر خودش را به بقیه ترجیح می داد. او که از این حالت احساس گناه می کرد و به طور افراطی سعی می کرد آن را جبران کند، برای پسر ناتنی اش هدایای بسیاری می خرید. سپس فرزندان خودش به این نتیجه رسیدند که او آنها را به اندازه فرزند ناتنی دوست ندارد.
یکی بود یکی نبود. مادری که سه فرزند داشت و به تازگی از شوهر اولش جدا شده بود، با مرد دیگری ازدواج کرد که او هم دو فرزند داشت و همه با هم زیر یک سقف زندگی می کردند. بچه ها عاشق همسرِ مادرشان شدند و کم کم او را پدر خطاب کردند. رابطه بچه ها با این مرد عالی بود اما مادر به این نتیجه رسید که با وجود رابطه خوب این مرد با فرزندانش، خودش دچار اشتباه شده و به این مرد علاقه ای ندارد. مادر ابتدا راضی نمی شد که خانواده جدید را به هم بزند اما در نهایت آنها پس از سه سال جدا شدند.
یکی بود یکی نبود. مادری که دو فرزند داشت از شوهرش جدا شد و با مردی ازدواج کرد که یک دختر داشت. آنها همه با هم زیر یک سقف زندگی می کردند. پدر آن دو فرزند قبول کرده بود که هزینه مدرسه غیرانتفاعی آنها را بپردازد اما خواهر ناتنی آنها مجبور بود به مدرسه دولتی محله شان برود. برادرهای ناتنی اش او را خنگ و گدا صدا می کردند و او برادرهای ناتنی اش را متکبر و تازه به دوران رسیده صدا می زد. بعد از اینکه خواهر ناتنی برای تحصیل در دانشگاه به شهر دیگری رفت، آنها با هم حرف نزدند.
در این داستان ها نه آدم خوب وجود دارد و نه آدم بد. گاهی زندگی با خوبی و بدون ترس پیش می رود و گاهی هم نه. اما به هر صورت زندگی پیش می رود. اگر چه همه در مورد خانواده ای حاصل از ازدواج مجدد پیش فرض های منفی دارند.
رابطه بین خواهر و برادر ناتنی به شدت تحت تأثیر رابطه بین والدین و آنها، یعنی زن و شوهر جدید است. اگر بتوانید بچه ها را پیشاپیش از این بابت آماده کنید، بسیار مفید است. البته از آنجایی که در دنیای واقعی زندگی می کنیم، این کار همیشه مقدور نیست. اما اگر بتوانید پیشاپیش به نحوه ای که می خواهید خانواده جدید خود را اداره کنید، بیاندیشید و از قبل پیش فرضهای خود را نسبت به خانواده های حاصل از ازدواج مجدد بررسی کنید، مفید خواهد بود. درباره مشکلات مختلف پیشاپیش با شریک جدید زندگی تان صحبت کنید. در صورت امکان با همسر سابقتان نیز صحبت کنید. اگر پیش بینی می کنید که در زمینه های خاصی امکان بروز مشکلاتی هست، می توانید سعی کنید که آنها را قبل از پیچیده شدنشان حل کنید.
هنگام ازدواج اول، بزرگ ترین چالش زوجین تنظیم رابطه بین خودشان است. در ازدواج های بعدی، گاهی تعداد افراد خانواده به سه، چهار، پنج نفر یا بیشتر می رسد. علاوه براین ممکن است اعضایی نیز به صورت پاره وقت به خانواده بپیوندند(مثلا یکی از فرزندان زن یا شوهر ممکن است هنگام تعطیلات پایان هفته به خانه آنها بیاید) به علاوه هنوز باید با همسران سابق خود سر و کار داشته باشند و پدر بزرگها و مادر بزرگها و بستگان دیگر نیز جای خود را دارند.
به خاطر داشته باشید که جدا و کنار هم زندگی کردن، هر کدام مشکلات خاص خود را دارد-گرچه حالت دوم به توانایی مذاکره کردن و انعطاف پذیری بیشتری نیاز دارد. هر چه تعداد اشخصاصی که ازدواج جدید مطرح اند، بیشتر باشد؛ مشکلات آنها نیز ممکن است بیشتر باشد، وجود فرزندان ۱۲ - ۱۰ ساله با نوجوانانی که در حال طی کردن دوره بحرانی زندگی هستند می تواند روابط را بیش از پیش پیچیده سازد.
شاید مدتها منتظر بوده اند تا با همسر جدیدتان زیر یک سقف زندگی کنید، اما برای مشکلات جدید ناشی از آن نیز آماده باشید. افراد خانواده حاصل از ازدواج مجدد می توانند روش خود را برای زندگی در کنار هم بیافرینند، اما این کار به زمان نیاز دارد. نحوه اداره امور در خانواده جدید با نحوه اداره امور در خانواده قبلی فرق دارد. اگر بتوانید از همان ابتدای امر انتظارات واقع بینانه ای داشته باشید، به همه افراد کمک می شود که با هم کار کنند و به درجه ای از هماهنگی دست یابند. گاهی اعضای خانواده های حاصل از ازدواج مجدد فکر می کنند که اگر زیر یک سقف نیایند، زندگی برای آنها راحت تر خواهد بود، چون می توانند از هم دور شوند. اما در واقع عکس آن صادق است. رفت و آمد مدام، کار برقرار کردن قوانین و شیوه های خانوادگی را سخت می کند. اگر این افراد هر روز در کنار هم زندگی کنند، برای حل مشکلاتشان شانس بیشتری دارند.
در خانواده های حاصل از ازدواج مجدد، تنشهای زندگی روزمره چند برابر می شود؛ به ویژه در ابتدای تشکیل خانواده. خواهر یا برادر ناتنی جدید ممکن است یک متجاوز تلقی شود، به ویژه اگر وارد خانه ای بشود که بچه ها قبلا در آن زندگی می کردند. خواهر و برادر های ناتنی ای که به زیر یک سقف می آیند، هر کدام انتظارات، عادتهای خانوادگی و قوانین خانوادگی متفاوتی دارند، ممکن است بر سر فضایی که به آنها تعلق می گیرد، وسایل شخصی، تفاوت سنی و رقابت اجتناب ناپذیر بر سر جلب محبت والدین به هم حسادت ورزند. بروز این درگیریها تا زمانی که افراد بتوانند به روش جدیدی برای زندگی در کنار هم دست یابند، تقریبا اجتناب ناپذیر خواهد بود.
شاید این گفته تا حدی صحت داشته باشد، اما چون فرزندانتان درباره وضعیت جدید خانوادگی شان حق انتخاب چندانی نداشته اند، ممکن است برای حل مشکلات نیز انگیزه چندانی نداشته باشند. داشتن خانه و والدین مشترک برای خواهرها و برادر های واقعی به قدر کافی مشکل است، چه برسد به خواهر و برادر های ناتنی که با موانعی مضاعف نیز سرو کار دارند. پس رویارویی با درگیریها و شکایتها تا حدی اجتناب ناپذیر است. احتمالا درست است که هر چه فرزندان کوچک تر باشند، ممکن است بتوانند با وضعیت جدید خود کنار بیایند. اگر بچه ها بزرگتر باشند و قبل از ازدواج مجدد والدشان، برای مدتی طولانی با او به تنهایی زندگی کرده و با او رابطه ای بسیار نزدیک داشته باشند ممکن است برای سازگار شدن با خانواده گسترده جدید خود به زمان بیشتری نیاز داشته باشند.
حتی اگر نیتتان کاملا خیر باشد، بعید است بتوانید نسبت به فرزندان همسرتان همان احساس را داشته باشید که نسبت به فرزندان خودتان دارید. احتمالا همسرتان نیز مثل شماست. همه مادر و پدرهای ناتنی این را می دانند چون اغلب آنها این جمله را شنیده اند: تو که مادر پدر من نیستی پس لازم نیست به حرف تو گوش بدهم اما اگر شما و شریک زندگی تان یکدیگر را به قدر کافی دوست داشته باشید، آیا مشکلات از بین خواهند رفت؟
رابطه دو نفری شما می تواند پایه و اساس یک خانواده موفق جدید را فراهم کند، اما نباید شما را به عنوان یک زوج نسبت به مسائلی که کل خانواده با آن روبه رو خواهد بود، بی توجه گرداند. قابل درک است که دوست دارید زمان هایی را با همسرتان تنها باشید تا بتوانید علاقه ای را که به یکدیگر دارید، به صورت جسمانی ابراز کنید. اما مراقب باشید که این کار را به قیمت حذف فرزندانتان از زندگی خانوادگی انجام ندهید. در بسیاری از خانواده های حاصل از ازدواج مجدد، مشکلات حل می شود و زندگی خانوادگی به خوبی پیش می رود. اما تلاشی را که باید برای رسیدن به این مرحله انجام دهید، دست کم نگیرید، زیرا این تصور که همه افراد خانواده، بدون هیچ تلاشی به هم علاقه مند خواهند شده یک تصور رویایی بیش نیست.
اگر زندگی به سختی پیش می رود، ابتدا هدفی واقع بینانه و قابل دست یابی برای خود تعیین و سعی کنید به مرحله تحمل دوجانبه دست یابید. با رسیدن به این مرحله هر یک از اعضای خانواده تا حدودی احساس راحتی و آرامش نخواهند کرد و(کسی چه می داند؟) شاید پس از آن رابطه بهتری شکل بگیرد.
چند نکته کلیدی را باید در نظر داشته باشید ، به ویژه اگر فرزندان هر دوی شما بزرگ باشند و به آنها فرصت دهید که یکدیگر را ببینند و با هم آشنا شوند و به آنها فرصت دهید که مدتی با هم تنها باشند و به هم عادت کنند و با نظارت محدود از طرف شما و با شرایط خودشان با هم کنار بیایند و قبول کنید که اگر خواهر یا برادر ناتنی جدید فرزند تان قرار است برای زندگی به خانه ای که شما و فرزندانتان از پیش در آن زندگی می کردید بیاید ، فرزند تان احساس خواهد کرد که کسی وارد محدوده او شده است. هر کسی که به طور ناخوانده وارد فضای زندگی شما شود ، می تواند برای او تهدید آمیز باشد.
اگر چه برای بسیاری از خانواده ها مقدور نیست اما بعضی از خانواده ها تصمیم می گیرند که هنگام ازدواج مجدد و تشکیل خانواده جدید به خانه یا آپارتمان جدیدی نقل مکان کنند. در این صورت حیطه زندگی برای همه جدید خواهد بود و هیچ میهمان ناخوانده به حساب نخواهد آمد و کسی مجبور نمی شود فضای اتاق خواب یا کمد لباس خودش را از دست بدهد. اگر برای شما از نظر عملی امکان پذیر است، شاید بد نباشد این گزینه را نیز بررسی کنید.
چه چیزهایی مشترک و چه چیزهایی شخصی است
چه چیزهایی قابل قبول و چه چیزهایی غیر قابل قبول است
هر دو والد باید در اجرای قوانین ثابت قدم باشند، اگر خانم خانه اصرار دارد که بچه ها در کار آشپزخانه کمک کنند و آقای خانه موافق نیست، باید پیش از اینکه بچه ها دچار سردرگمی شوند، در این مورد به توافق برسید، مثلا نمی شود بچه های خانم در آشپزخانه کمک کنند، در حالی که بچه های آقا پای تلویزیون نشسته اند.
برای کسب موفقیت با هم همکاری کنید. حتی اگر در موردی یا نظری با رفتار همسرتان مخالف هستید، موضوع را در حضور بچه ها بزرگ جلوه ندهید. صبر کنید تا فرصتی دست دهد و بتوانید به تنهایی در این باره صحبت کنید؛ سپس سیاست خود را تعیین کنید، آن را اعلام کنید و به آن پایبند بمانید.
اگر شما و شریک جدید زندگیتان برای رسیدن به یک پیوند عاطفی تلاش جدی و مدامی کرده اید و فرزندانتان هنوز به هم دل نبسته اند، خود را مقصر ندانید! زندگی در یک خانه مشترک، مستلزم نزدیک شدن افراد به یکدیگر است. آنها به طور ناگهانی با این شرایط روبه رو شده اند و به ناچار باید با آن سازگار شوند. پس به آنها مهلت بدهید و فضایی را برایشان فراهم کنید تا تلاش کنند.