بهترین نامهای ایرانی

امروز تصمیم گرفتیم نامهای اصیل ایرانی را همراه با معنی در اختیار کاربران عزیزمون قرار بدیم در فهرست زیر نام‌های ایرانی به همراه معنی آن ذکرشده‌است.

  •  معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

  •  آ
  •  آبان: نام ایزد نگهبان در کیش زرتشت
  •  آبان دخت: دخترآبان، نام زن داریوش سوم
  •  آبتین: نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
  •  آتوسا: قدرت و توانمندی - دختر کورش و همسر داریوش اول (هدیهٔ بهشتی)
  •  آتنا:الهه مهربانی یونانی
  •  آدنیا: الهه زیبایی ها
  •  آذرنوش: شیرین و دل انگیز
  •  آذین: زیور، طاق نصرة، تزئین، آرایش
  •  آراه: نام فرشته موکل روز ۲۱ ازماه پنجم درآئین زرتشت
  •  آرتا: پاک و مقدس
  •  آرتمن:نام فرزند داریوش و برادر بزرگ خشایارشا.
  •  آرتین: پاک و مقدس، پسر
  •  آرزو: کام، مراد، معشوق، امید
  •  آرش: درخشان، آفتاب، جد بزرگ اشکانیان - پهلوان کمانگیر ایرانی در لشگرمنوچهر
  •  آرشام: بسیار قوی - پدر بزرگ داریوش هخامنشی، نیرومند
  •  آرشان: فرزند اردشیردوم
  •  آرشیدا: در عرش و ملکوت، نام ترکی، دختر
  •  آرمان: هدف -آرزو - خواهش - امید
  •  آرمیتا: آرامش یافته، کلمه‌ای زرتشتی است
  •  آرمین: آرام گرفتن - دلیر - جنگجو- پسر کیقباد پادشاه پیشدادی
  •  آروین : تجربه . آزمایش . امتحان . آزمون .
  •  آریا: آزاده نجیب
  •  آریا فر: دارنده شکوه آریائی
  •  آریا مهر: دارنده مهر ایران - از سرداران داریوش سوم
  •  آریتا:با فضیلت، پرهیزکار، نام یونانی، دختر
  •  آرین: سفید پوست آریائی
  •  آزا: سالم - نام کردی و لُری و لَکی
  •  آزاده: بدون وابستگی به تعلقات دنیایی - وارسته
  •  آزرم: شرم، مهر
  •  آزرمدخت: یکی از ملکه‌های ساسانی، دختر همیشه جوان
  •  آزیتا: آزاده
  •  آسو: افق، نام کردی، پسر
  •  آسام:عصا(معنای تحت اللفظی آن عصای پیری پدر و مادر)،نام لری،پسر
  •  آفر: آتش - ماه نهم سال شمسی
  •  آفره دخت: دختر آتش - دختری که در ماه آذر به دنیا آمده‌است.
  •  آکام: سرانجام، نام کردی، پسر
  •  آکو: قله کوه، نام کردی، پسر
  •  آگرین: آتشین، نام یک کوهستان در کردستان، نام کردی، دختر
  •  آلا: بیرق، پرچم، (تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر و پسر
  •  آلان: نام کوهستانی در کردستان (تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر
  •  آله: دختر مو بور، (تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر
  •  آماندا: در امن و امان، نام ترکی، دختر
  •  آمی تیس: نام دختر پادشاه ماه و ملکه بابل
  •  آناهیتا: الهه آب
  •  آندیا: نام همسر بابلی اردشیر درازدست شهریار هخامنشی است، اعلام، دختر
  •  آنیسا: به معنی مانند عشق، ایرانی، نام دختر
  •  آوات: امید و آرزو، نام کردی، دختر و پسر
  •  آوان: نام کوهستانی در کردستان، نام کردی، دختر
  •  آونگ: شبنم نام کردی، دختر
  •  آویسا: به سان آب
  •  آهو: شاهد، معشوق، یکی از همسران فتحعلی شاه قاجار
  •  آیدا: در ماه و نور و روشنایی، نام ترکی، دختر
  •  آیدان: از ماه، آفریده شده ازماه، زیبا چهره ای که از ماه آمده باشد، نام ترکی، دختر
  •  آیسان: ماه هستی، نام ترکی، دختر
  •  آیشن:مهشاد، نام ترکی، دختر
  •  آیلا:هاله اطراف ماه وسایرسیارات، شفق، درخشش، نام ترکی، دختر
  •  آیلار: ماهان، ماهها، مجازا به معنی زیبارو، نام ترکی، دختر
  •  آیناز: مهناز، نام ترکی، دختر
  •  آیلین: هاله ماه، نام ترکی، دختر
  • الف
  •  اتابک: پدر بزرگ، مربی کودکان و شاهزادگان، نام ترکی، پسر
  •  اتسز: لاغر و استخوانی - از پادشاهان خوارزم
  •  اختر: ستاره، علم، درفش
  •  ارد: خیر وبرکت، فرشته نگهبان ثروت - نام چند تن از پادشاهان اشکانی
  •  ارد شیر: شیر زیبا - اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانیان
  •  اردوان: پاسدار راستی و درستی - نام پادشاهان معروف اشکانی
  •  اردلان: (مرکب از: ارد درستی و راستی و پارسائی + لان مزید موخر) - اسم طایفه‌ای از ایلات کرد

ایران که در سنندج

  •  مسکن دارند. اهالی آن از دیگر طوایف بحسن خلق و جلادت امتیاز دارند.
  •  ارژن: درختی با چوب بسیار سخت و محکم - نام کردی
  •  ارژنگ: آرایش - کتاب مانی نقاش - دیوی که رستم در هفتخوان اورا کشت
  •  ارسلان: شیر، دلیر و شجاع - نام پادشاه سلجوقی، نام ترکی، پسر
  •  ارشیا: تخت واورنگ پادشاهی
  •  ارغوان: نام درختی با گل و شکوفه‌های سرخ رنگ، نام مغولی، دختر
  •  ارمغان: هدیه، تحقه، سوغات، نام مغولی، دختر
  •  ارنواز: نوازش شده اهورا - دختر جمشید شاه پیشدادی
  •  اروانه: نام گلی کوهی است - نامی کردی
  •  استدیریکا: مرد دانشمند
  •  استر: ستاره - برادرزاده مردخای و زن خشایارشا
  •  اسرین: اشک (زلال)، نام کردی / اورامی/ هورامانی/، دختر
  •  اسفندیار: پاک آفریده شده - پسر گشتاسب که بدست رستم کشته شد
  •  اشکان: منسوب به اشک - بنیانگذار سلطنت پارته، همانند اشک (پاک و زلال)
  •  اشکبوس: پهلوان دارای جامه کبود رنگ / (اَشک +کَبوس یا(کَبوث)/ «اشک» به معنی «پهلوان» و

«کَبوس یا کَبوث» به معنی «رنگ کبود» و در مجموع اَشک کَبوس یا اَشکَبوس -که به سکون کاف 

نیز خوانده می‌شود- به معنی «پهلوان

  •  دارای جامه کبود رنگ» می‌باشد / اشکبوس در شاهنامه نام پهلوان کوشانی است که به کمک افراسیاب آمد، اما به دست رستم کشته شد
  •  افسانه: داستان، سرگذشت، حکایت گذشتگان
  •  افسون: سحر و جادو، حیله و تزویر
  •  افشین: با همت - سردار ایرانی که بابک خرمدین را دستگیر کرد.
  •  افشار: شریک، رفیق نام یکی از سلسله پادشاهی ایران
  •  امید: انتظار، آرزو
  •  انوش (آنوشا): استوار و جاوید - دخترمهرداد ششم
  •  انوشروان: دارنده لوح جاویدان - لفب خسرو اول پادشاه ساسانی
  •  اورنگ: عقل و کیاست، تخت پادشاهی
  •  اوژن: شکست دهنده، دشمن برانداز
  •  اوستا: نام کتاب آسمانی زردشت
  •  اهورا: صاحب، فرمانروای دان
  •  ایاز: بزرگ و پاینده - نام غلام ترک سلطان محمود غزنوی
  •  ایده: فکر نو
  •  ایران: محل زندگی آریائیه
  •  ایراندخت: دختر ایران
  •  ایرج: یاری دهنده آریائیها - پسرفریدون، پادشاه و پهلوان ایرانی
  •  ایزدیار: کسی که خداوند یار اوست ن
  •  ب
  •  برسام:بسیار فروزان ودرخشان،از فرماندهان یزدگرد ساسانی
  •  بابک:سردار ایرانی که علیه اعراب قیام کرد، جد اردشیر، پسر ساسان
  •  باپوک: کولاک، نامی کردی
  •  باربد: پرده دار، موسیقی دان و نوازنده دربار خسرو پرویز
  •  بارمان: لایق - نام سردار افراسیاب
  •  بامداد: پگاه، سپیده دم - نام پدر مزدک
  •  بامشاد: کسی که در سحرگاهان شاد است - نوازنده مشهور دربار ساسانیان
  •  بانو: خانم، ملکه، لقب آناهیتا الهه نگهبان آب
  •  بختیار: خوشبخت، خوش اقبال - استاد رودکی در موسیقی
  •  برانوش: مهندس رومی که پل شوشتر را در زمان شاپور ساسانی
  •  بردیا: پسر کورش بزرگ و برادر کمبوجیه
  •  برزو: بلند قامت - پسر سهراب و نوه رستم دستان
  •  برزویه: طبیب مشهور انوشیروان و مترجم کلیله ودمنه از هندی به پهلوی
  •  برزین: بلند و تنومند - ازپهلوانان ایران - نام پسر گرشاسب
  •  برمک: از وزیران ساسانی - نام اجداد و نگهبانان آتشکده بلخ
  •  بزرگمهر: خورشید بزرگ - نام وزیر دانشمند انوشروان ساسانی
  •  بکتاش: بزرگ ایل و طایفه - نامی ترکی
  •  بنفشه: گلی رنگارنگ و زینتی با عمر نسبتاً طولانی
  •  بوژان: رشد کرده - نامی کردی-سرد و خنک
  •  بویان: خوشبو - مامی کردی
  •  بهادر: شجاع و دلاور - نامی ترکی
  •  بهار: شکوفه و گل - سه ماه اول سال شمسی
  •  بهارک: بهار کوچولو - چند روز کوتاه در زمستان که آب و هوا مانند فصل بهار می شود
  •  بهاره: بهاری
  •  بهتاش: خوب ومانند
  •  بهداد: نیک آفریده شده - در کمال عدل وداد
  •  بهراد:بهترین جوانمرد-پسر اسفندیار در شاهنامه
  •  بهرام: پیروز، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، خدای جنگ در اساطیر

یونان

  •  بهدیس: خوش رنگ، خوشگل
  •  بهدخت: دختر خوب و نیکو
  •  بهرخ: زیبا چهره، قشنگ
  •  بهرنگ: خوش رنگ، بهترین رنگ
  •  بهروز: خوشبخت، نیکبخت
  •  بهزاد: نیک نژاد - مینیاتوریست مشهور صفویان - نام اسب سیاوش
  •  بهشاد: خوشحال وشاد
  •  بهمن: نیک اندیش - برف انبوه که از کوه فرو ریزد - جانشین اسفندیار
  •  بهناز: خوش ناز و ادا - با ناز و کرشمه
  •  بهنام: نیک نام
  •  بهنود: سلامت، عافیت
  •  بهنوش: کسی که نیک می‌نوشد
  •  بیان:صبحگاه
  •  بیتا: بی همتا، بی مانند
  •  بیژن: ترانه خوان، جنگجو - پسر گیو و دلداده منیژه
  •  بتین: آتشین، نام کردی، پسر
  •  پ
  •  پارمین: تکه‌ای از بلور، نام همسر داریوش هخامنشی
  •  پارمیدا: مترادف: پارمیس، پر دانش و دانا، پر مهر و پرعهدوپیمان، بهشت کوچک، دختر باران(عروس باران)
  •  پارسا: پاکدامن، زاهد
  •  پاکان: پاکها - نامی کردی
  •  پاکتن: نیکو چهر پاکیزه تن
  •  پاکدخت: دختر پاک
  •  پاکزاد : پاک نژاد، نجیب
  •  پانته آ: زن زیبای شوشی.همسر آرتاداس که مادها او را به کورش هدیه کردند اما نپذیرفت
  •  پدرام: آراسته، نیکو، شاد
  •  پرشنگ: تابش، آتشپاره
  •  پرتو: روشن، تابش، فروغ
  •  پرنسا: پرنسا، اسم اصیل ایرانی به معنای لطافت و زیبایی است.
  •  پَرنگ : نام پسر سام
  •  پوروچیستا: دختر دانا - نام دختر کوچک زرتشت گرامی و همسر جاماسپ
  • پرستو: پرنده مهاجر
  • پرویز: پیروز - لقب خسرو دوم، پادشاه ساسانی
  • پروین: (پَرو + ین) واژه «پَرو» در «پروانه و پروین» به معنای «پر» است و «پروین» یعنی " به ظرافت و زیبایی پر،
  • دختر زیبا و با ظرافت یا دختر سفید روی و زیبا / پروین اعتصامی موجب ماندگاری این نام شد / واژه پروین در خوشه
  • پروین نام مجموعه‌ای از ستارگان است که با عُنقود ثُـرَیّـــا در عربی برابری می‌کند
  • پردیس: بهشت، باغ و بستان
  • پرهام: پرهام یکی از قدیمی‌ترین نامهای پارسی باستانی (مخفف پیر همه) و به معنی فرشته خوبی است. همچنین نام
  • پارسی و کهن یکی از پیامبران اوللعزم است، قبل از آنکه با نام حضرت ابراهیم و از طریق قرآن به ایرانیان معرفی گردد.
  • پژمان: افسرده، غمگین
  • پژوا: بیم و هراس
  • پژواک: انعکاس صدا، طنین
  • پرنیا: پارچه حریر
  • پشنگ: میله آهنی - نام پدرافراسیاب
  • پروانه: (پرو + انه = پروانه / به مانند پر یا به ظرافت و زیبایی و سفیدی پر پرندگان)حشره‌ای زیبا که خود را به شعله
  • می‌زند
  • پرسام: پهلوان.مانند سام
  • پری: فرشته
  • پریچهر: زیبا روی -دارای چهرهای به زیبایی پری- نام همسر جمشید شاه
  • پریدخت: دختر پری، همسر سام نریمان و مادر زال
  • پریسا: همچون پری = پری افسای.افسون کننده حور و پری
  • پرناز: پری ناز دار
  • پریوش: پری روی، فرشته روی
  • پریا: زیبا جمع پری
  • پگاه: بامداد، سحر، صبحگاه
  • پوپک: هدهد
  • پوران: جانشین، یادگار
  • پوراندخت: نام دختر خسروپرویز
  • پوریا: پوریا پیوند « پور»  به معنی « پُر»  و « ی  » نسبت و«  الف » زیبایی است .( پور + ی + ا = پوریا )  پوریا یعنی
  • بسیار دارنده .
  • نامهای کهن ایرانی که در کتاب گنجینه نامهای ایرانی ثبت است نام هایی چون پوروبّراتَر : پُر برادر / پورو تور : دارنده ی
  • گاو نر بسیار / پورو داتا : بسیار دهنده ، سخی  را داراست . در این نامها پور به معنی «پُر » است  .
  • در روایتی دیگر ، "پور" را به معنی <پسر> و "یا" را مخفف <آریا> میدانند که پوریا معنی پسر آریایی را میدهد.
  • این نام را به خاطر پوریای ولی ( پهلوان محمود خوارزمی ) عارف و پهلوان ایرانی صاحب کتاب « کَنزُ الحقائق »  به
  • عنوان نام برای پسر برمی گزینند .
  • پولاد: آهن سخت و کوبیده، نام پهلوان ایرانی زمان کیقباد
  • پویا: سرشار از زندگی
  • پویان: رونده و دونده - جستجو کننده - دکتر امیر پرویز پویان، رهبر نهضت سیاهکل
  • پونه: گیاهی خوش عطر و بو که در کنار جویها می‌روید.
  • پیام: الهام، وحی، پیغام
  • پیروز: کامیاب، فاتح، نام چند نفر از پادشاهان ساسانی
  • پیمان: عهد، قول وقرار - عنوان اسامی مردان در فارسی دری
  • پرسام:پهلوان.مانند سام
  • ت
  • تابان: تابنده، منور
  • تاباندخت: دختر تابناک
  • تاجی: تاجدار، نام و عنوانی در فارسی دری
  • تارا: یک دسته ستاره، تور قرمز رنگی که عروس بر سر دارد(کردی)، الهه محافظ و نگهدارنده (هند و اروپایی)، مدینه
  • فاضله (ایرلندی)،
  • تاراز:نام یکی ازقله‌های زاگرس (نامی لری)
  • تاویار: آتشبان - نامی کردی و پسرانه
  • ترانه: زیبا و صاحب جمال، سرود، نغمه
  • تناز: نازنین، با ناز و کرشمه - نامی کردی
  • توران: نام دختر خسروپرویز - سرزمین تور
  • توراندخت: دختری از توران
  • تورج: دلاور، یکی از سه پسر فریدون شاه
  • تورنگ: خروس صحرایی، قرقاول
  • توفان: باد سخت
  • توژال: برف اندک - نامی کردی
  • تیر داد: داده تیر، اشک دوم پادشاه اشکانی
  • تیام:چشمهایم(استعاره ازعزیزم) نامی لری
  • تینا: گل، نامی کردی
  • تینو: تشنه، نامی کردی
  • ج
  • جابان: سردار ایرانی یزدگرد
  • جامین: اسم یکی از قهرمانان ایران زمین، نامی کردی
  • جاماسب: وزیر گشتاسب که با دختر زرتشت ازدواج کرد
  • جاوید: پایدار، همیشگی
  • جریره: نام دختر پیران ویسه که همسر سیاوش شد.
  • جمشید: پسر طهمورث چهارمین پادشاه پیشدادی
  • جوان: برنا، دلیر، شاداب
  • جویا: جوینده - پهلوان مازندرانی بود که بدست رستم کشته شد.
  • جهان: دنیا، عالم، گیتی، کیهان
  • جهانبخت: شانس و اقبال جهان
  • جهانبخش: بخشنده جهان
  • جهاندار: نگهبان جهان
  • جهانشاه: شاه جهان - نام یکی از امپراتوران مغول
  • جهانگیر: فاتح جهان - نام پسر رستم
  • جهان بانو: بانوی جهان، ملکه جهان
  • جهاندخت: دختر گیتی
  • جهان ناز: مایه فخر عالم
  • جیران: آهو، نامی ترکی
  • چ
  • چابک: زرنگ، چالاک
  • چالاک: سریع و زبردست
  • چاوش: پیشرو و پیش قراول کاروان
  • چترا: دوازدهمین پادشاه سلسله ماد
  • چوبین: کنیه و لقب بهرام چوبین سردار انوشیروان
  • چهرزاد: نام دختر بهمن است که سی سال پادشاهی کرد
  • خ
  • خاتون: خانم، کدبانو، نامی ترکی
  • خاوردخت: دختر مشرق زمین
  • خداداد: خدا داده
  • خدایار: دوست خدا - فرمانروای بخارا بوده‌است
  • خرداد به: خورشید داد - یکی از جغرافیدانهای معروف اسلامی
  • خرم: شاد و خندان - پهلوان خرم از عهد شاه شجاع است
  • خرمدخت: دختر شاد و خندان
  • خسرو: مشهور، نیک نام - لقب چند تن از پادشاهان ساسانی
  • خشایار: قهرمان، نیرومند - نام پسر داریوش هخامنشی
  • خورشید: درخشنده آفتاب - معشوقه جمشید درداستان جمشید و خورشید
  • د
  • دادمهر: عدالت دوست، نام استاندار پارسی طبرستان
  • دارا: مالدار، ثروتمند، از نامهای خداوند
  • داراب: نام پسر بهمن پادشاه کیانی
  • داریا: دارنده، ازنامهایی که در اوستا آمده‌است
  • داریوش: نگهبان نیکی - فرزند ویشتاسب از شاهان بزرگ هخامنشی
  • دانوش: از اسمهائی که در کتاب وامق و عذرا آمده‌است
  • دامون: نام اصیل ایرانی - جایی که هرگز آفتاب ندیده انبوه از جنگل
  • داور: حاکم عادل، قاضی
  • دایان: ماما، نامی کردی
  • دریا: بحر، نام فرزند علاالدین عماد شاه
  • دل آرا: محبوب و معشوق
  • دل آویز: دلچسب، دلکش، آویزه دل
  • دلارام: مایه آرامش دل / معشوقه بهرام گور
  • دل انگیز: گوارا، مطلوب
  • دلبر: برنده دل، یار و معشوق
  • دلبند: عزیز و گرامی
  • دلربا: رباینده دل، محبوب
  • دلشاد: شادمان و خوشحال
  • دلکش: جذب کننده دل، دلربا، دلپذیر
  • دلناز: آنکه قلب و دلش ناز است
  • دلنواز: مهربان، مشفق
  • دورشاسب: نام جد پنجم گرشاسب، دور از اسب پادشاه
  • دنیا: عالم و گیتی
  • دیااکو: اولین پادشاه مادها در قرن هفتم پیش از میلاد
  • دیانا: الهه ماه و شکار در اساطیر روم باستان
  • دیانوش: دزد دریائی در داستان وامق و عذر
  • دیبا: پارجه ابریشمی رنگی، روی زیب
  • دیبا دخت: دختر زیبا، دختری همچون پرنیان
  • ر
  • رابو: نام گلی بهاری - نامی کردی است.
  • رابین: مشاور، متعمد - نامی کردی است.
  • رادبانو: بانوی بخشنده و جوانمرد
  • رادمان (رادمن): نام سپهسالار خسرو پرویز ساسانی
  • رازبان: راز دار - عنوان مردان بزرگ در پارسی دری
  • راژانه: رازیانه - نامی کردی برای دختران
  • راسا: هموارو صاف - نامی کردی
  • راشین:سبز و خرم- نامی کردی برای دختران
  • رامتین: آرامش تن - موسیقی دان عهد ساسانیان
  • رامش: فراغت، آسودگی، راحتی، نام هیربد زردشتی
  • رامشگر: خواننده و نوازنده، خنیاگر
  • رامونا: نگهبان عاقل
  • رامیار:کسی که ایزدرام(شادمانی) یاور اوست-چوپان و گوسفند چران
  • رامیلا: خدای بزرگ، نامی آشوری است
  • رامین: معشوقه ویس، نام یکی از سرداران ایران
  • راویار: شکارچی - نامی کردی
  • راهیل:کوچ کننده
  • رایحه:بوی خوش
  • رزیتا:مانند گل رز
  • رژینا: مانند روز - نامی کردی
  • رخپاک: دارای چهره پاک
  • رخسار: چهره، سیم
  • رخشانه: منسوب به رخش
  • رخشنده: تابان، کنایه از خورشید است
  • رزمیار: رزمنده، مبارز
  • رستم: تنومند و قوی اندام، جهان پهلوان ایرانی و قهرمان بزرگ شاهنامه
  • رکسانا: نورانی، روشن
  • روبینا: یاقوت سرخ
  • رودابه: فرزند تابان، زن پسرزا، نام قلعه‌ای در غرب ایران رونیا:چهره ای که مارا به یادنیاکان می اندازد-اصیل زاده
  • روزبه: خوشبخت: بهروز، از موبدان بهرام گور ساسانی
  • روجا: درخشان‌ترین ستاره شب، آخرین ستاره که تا سپیده صبح می‌درخشد. نام دختر و از نام‌های مازندرانی
  • روشنک: مشعل دار، همچنین نام دارویی گیاهی است
  • روناک: روشن
  • روماک: صادق، منظم، صاف و تمیز، محکم، نام پسر و از نام‌های مازندرانی
  • رهام: رُهام پسر گودرز و نوه کشواد، از سرداران بهرام‌گور در جنگ با خاقان چین، از پهلوانان ایران در شاهنامه که در
  • جنگهای رستم شرکت میکرد واز دوران کیکاووس تا اوائل پادشاهی لهراسب نام او در شاهنامه می‌آید.به معنای پرنده
  • شکست ناپذیر .
  • رهی: راهی شده، روان، مسافر
  • ریبار: رهگذر، نامی کردی
  • راسپینا: پائیز، لغت زند و پازند
  • روژان: خورشید، روز، نام کردی، دختر
  • روژانو: روز نو، نام کردی، دختر
  • روژین: مانند روز، مانند خورشید نامی دخترانه کردی
  • ز
  • زادبخت: خوشبخت، خوش اقبال
  • زاد به: بهزاد، نیک زاده شده
  • زاد چهر: دارای نژاد پاک و اصیل
  • زاد فر: زاده روشنی
  • زال: فرزند سپید موی سام نریمان و پدر رستم قهرمان ملی ایرانیان
  • زادماسب: برادر شاپور ساسانی، نام یکی از قضات ساسانی
  • زاوا: داماد، نامی کردی
  • زردشت: صاحب شتر زرد و زرین، پیامبر ایران باستان
  • زرنگار: طلا کوب، زرین
  • زری: طلائی، زربفت
  • زرین: طلائی رنگ، منصوب به زر
  • زرینه: آنچه منسوب به زر است
  • زلیخا: لغزنده - زن فرعون که عاشق یوسف شد
  • زمانه: روزگار، دهر
  • زونا: گیاهی با گل کبود رنگ، نامی کردی
  • زیبا: خوشگل، قشنگ، خوب ونیکو
  • زیبار: قبیله‌ای از کردها، نامی کردی
  • زیما: زمین، لغت اوستائی
  • زینو: زنده، پابرجا - نامی کردی
  • ژ
  • ژاله: شبنم، قطره
  • ژالان: گلهای دارای قطره و شبنم - نامی کردی