آوردن نوزاد جدید به خانه | گهوارک

شروع خوب با آمدن نوزاد جدید به خانه

 

شروع خوب

گاهی آوردن نوزاد جدید را به خانه، با آوردن زن دوم به خانه مقایسه می کنند، تصور کنید شوهرتان زن دوم خود را به خانه می آورد و به شما می گوید که او نیز آمده است که در همین خانه با شما زندگی کند، اما قرار نیست چیزی تغییر کند و شما را مانند سابق دوست دارد. چه حالی به شما دست می دهد؟ حال خود او نیز تعریفی نخواهد داشت. پس حالا تصور کنید که وقتی نوازد جدید را به خانه می آورید فرزندتان چه حالی دارد. هنگامی که فرزند بزرگترتان احساس طرد شدگی می کند، شاید تصویری که از داشتن یک خانواده خوشبخت داشتید، تا حدودی کم رنگ شود. گاهی اوقات همه چیز طبق نقشه شما پیش نمی رود: فرزندان من تنها سیزده ماه فاصله سنی دارند و هنگامی که دومی به دنیا آمد، امیدوار بودیم که مشکلات زیادی نداشته باشیم چون ماه ها درباره نی نی توی شکم مامان حرف زده بودیم اما چقدر در اشتباه بودم! از لحظه ای که پا به خانه گذاشتم فرزند بزرگترم شروع به گریه کرد و تا سه هفته از گریه کردن دست نکشید، او هر روز صبح با اخلاق خوب از اتاقش بیرون می آمد اما به محض اینکه چشمش به برادرش می افتاد گریه را سر می داد. ظاهرا از شب تا صبح موضوع را فراموش می کرد. او تا چند هفته بلوز مرا بلند می کرد تا ببیند آیا بچه دیگری هم هست که بخواهد بیرون بیاید یا نه!

 

مگر من بس نبودم؟

شما به خاطر آمدن نوزاد جدید هیجان زده اید همه موضوع را بزرگ کرده اند، ممکن است فرزند بزرگترتان با خود فکر کند که اصلا چرا فرزند دیگری خواسته اید. مگر او برای شما به اندازه کافی دوست داشتنی مؤدب و خاص نبود؟ چند ماه پیش به یک میهمانی رفتم که به مناسبت تولد فرزند دوم خانواده ای برگزار می شد، خانه پر بود از خاله ها و عمه ها و عموها و دایی ها و مادربزرگ ها و پدربزرگ ها و دوستانی که به طور دائم به نوزاد توجه می کردند. روی میز پر بود از هدیه هایی که برای نوزاد آورده بودند مادر نوزاد را در بغل گرفته و نشسته بود و فرزند اول او که سه ساله بود تلاش می کرد تا خودش را روی پای مادرش جا بدهد. مادر، پدر کودک را صدا کرد که او را سرد، اما فرزند بزرگتر که خشمگین شده بود یک قشقرق حسابی به پا کرد. با دوستان و بستگانتان صحبت کنید. اگر قرار است برای نوازد هدیه بیاورند از آنها بخواهید در صورت امکان چیز کوچکی نیز برای تبریک گفتن به خواهر یا برادر بزرگ تر بیاورند.

دستیار کوچک مامان

  

دستیار کوچک مامان

هیچ چیزی بدتر از قرار گرفتن در حاشیه امور نیست، به ویژه برای کسی که عادت کرده است در مرکز توجه قرار بگیرد. کودک نوپای شما احتمالا همین احساس را دارد. در گذشته همه کار را دو نفری با هم انجام می دادند. اما اکنون زمانی طولانی را صرف نوزاد می کنید. در مراقبت از نوازد از فرزند بزرگترتان کمک بگیرید. کودک نوپا می تواند لباس نوزاد را انتخاب کند. هنگام حمام کردن نوزاد صابون و کرم هایش را بیاورد و در موارد دیگر به شما کمک کند، از او به خاطر کمک هایش تشکر کنید و هنگامی که به نیازهای جسمانی نوزاد رسیدگی می کنید یا فرزند بزرگترتان گفت وگو کنید. تنها خواسته او این است که بخشی از جریان به حساب آید.

 

یادتان باشد که از خودتان نیز مراقبت کنید!

فراموش نکنید که خودتان نیز خسته خواهید شد. نیازهای نوزاد، علاوه بر توجه اضافه ای که باید به فرزند با فرزندان بزرگترتان نشان بدهید می تواند شما را از پا در بیاورد، خودتان را تا جایی که می توانید برای این مشکل آماده کنید و تا جایی که می توانید از دوستان و بستگان کمک بگیرید. از تقاضا کردن نترسید. نیز همین طور اگر بی رمق و عصبی و تحریک پذیر شده اید و نوزاد جدید بخش زیادی از وقتتان را پر می کند، با همسرتان ترتیبی اتخاذ کنید که برای فرزند بزرگترتان هم زمان ویژه ای در نظر بگیرید. برای خودتان و همسرتان اگر فرزندتان به سن دبستان رسیده، ممکن است به نظر برسند که به خوبی با آمدن نوزاد جدید سازگار شده است، اما دقت کنید و به واکنشهای او توجه کنید. ممکن است قشقرق به پا نکند، اما بدین معنی نیست که ناراحت نیست. بد نیست وضعیت او را برای آموزگارش شرح دهید. آموزگاران معمولا در این امور تجربه دارند. او می تواند به رفتارهای فرزندتان بیشتر توجه کند.

 

رفتار شما نسبت به فرزند

 

رفتار شما از کلامتان مؤثرتر است

به پیشواز حسادت فرزندتان نسبت به نوزاد جدید نروید و نگویید با آن که بازهم تو را دوست خواهیم داشت و اگر بگویید بعد از به دنیا آمدن نوزاد. مامان و بابا بازهم تو را دوست خواهند داشت، در واقع نگرانی جدیدی را برای فرزند نوپای خود مطرح کرده اید که او قبلا هرگز در نظر نداشته است. اگر فرزندتان احساس ناامنی می کند، بهتر است به جای اینکه در کلام به او اطمینان بدهید، با نشان دادن محبت و توجه خود او را مطمئن سازید. شیر دادن، حمام کردن و عوض کردن نوزاد وقت زیادی می برد اما نوزاد حرف نمی زند. برعکس فرزند نوپاتان تا حد زیادی در انجام کارهایش استقلال دارد، اما عاشق حرف زدن است. پس زمانی که مشغول برآورده کردن نیازهای جسمانی نوزاد هستید، می توانید با فرزند نوپایتان گپ بزنید، شعر بخوانید و شوخی کنید. مهم ترین چیزی که می توانید به فرزند بزرگترتان بدهید توجه شماست وقتی خودتان خسته هستید و نوزاد پر از نیاز است، به طور طبیعی از زمانی که صرف فرزند بزرگتر خود می کردید کم می کنید. سعی کنید هر روز زمانی را به صورت ویژه به فرزند بزرگترتان اختصاص بدهید.

 

تقصیر نوزاد نیست

اگر نمی توانید برای فرزند بزرگترتان کاری انجام بدهید، نوزاد را بهانه نکنید. مثلا نگویید:« الآن نمی توانیم به پارک برویم چون وقت شیر دادن به نوزاد است.» یا «سر و صدا نکن بچه خواب است.» فرزندتان به این نتیجه می رسد که نوزاد او را از لذاتش محروم ساخته است. اگر شما هم جای او بودید همین احساس را داشتید. بهتر است بگویید:« دوست داری بعد از ناهار به پارک برویم؟» با اگر می خواهید ساکت و آرام باشد می توانید بگویید:« حالا بیا پیش من تا با هم آرام کتاب بخوانیم ».

 

واپس روی: یک قدم به جلو و سه قدم به عقب

بعد از تولد خواهر یا برادر جدید یکی از واکنش های رایج بچه ها بازگشت به رفتارهای کودکانه است. اگر فرزند بزرگتر هنوز به سنی نرسیده است که بتواند احساساتش را به زبان بیاورد، این حالت بیشتر می شود روان شناسان این پدیده را «واپس روی» می نامند. علائم رایج آن عبارتند از شب ادراری، قشقرق به پا کردن، مقاومت در برابر آموزش استفاده از توالت، تقاضای خوردن شیر از سینه مادر و تلاش برای بیرون انداخت نوزاد از آغوش مادر این علائم، به ویژه در پایان روز که کودک نوپا خسته است بیشتر دیده می شود. کنید از منظر کودکتان به وقایع نگاه کنید. هر چه باشد نوراد به طور دائم گریه می کند، پوشک خود را کثیف می کند و نمی تواند خودش غذا بخورد، اما توجه زیادی نصیبش می شود! مثل اینکه نوزاد بودن بهتر از بزرگ بودن است. به همین دلیل فرزندتان به عقب بر می گردد و نوزاد می شود. صبور باشید و قبول کنید که این رفتار او کاملا طبیعی است. طی چند هفته همه چیز درست می شود و همه به جای اول باز می گردند؛ از جمله فرزند نوپای شما. کافیست کمی صبر داشته باشید. حرف مرا باور نمی کنید؟ داستان زیر را بخوانید، این آقا پسر که فرزند اول بود اکنون دانشجو است و مطمئنا دیگر نمی خواهد در تخت نوزادی بخوابد:

وقتی نوزاد به دنیا آمد، مادر و پدر برای فرزند بزرگشان جیمی یک تخت نو خریدند. اما جیمی بازهم می خواست در تخت نوزادی اش بخوابد. والدین او تصمیم گرفتند که موضوع را جدی نگیرند و اجازه بدهند جیمی در همان تخت نوزادی اش بخوابد. بدین ترتیب و با گذشت زمان جیمی متوجه بسیاری از مسائل شد. و با کمک آموزگار و والدینش کم کم از تخت نوزادی اش جدا شد. بدون هیچ دردسر و دعوا و بحثی.