ممکن است این را قبول نداشته باشید ولی دمخور شدن با فرزند نوجوانتان سخت تر از زمانی که کودک بوده نیست. اینکه نمیتوانید با او کنار بیایید، بیشتر به خاطر رفتاری است که شما دو نفر انتخاب کردهاید. رفتار فرزند نوجوانتان عوض شده چون بزرگ شده و سری توی سرها در آورده و شما نیز رفتاری را انتخاب میکنید که پدر و مادرها، نسلها روی نوجوانان نافرمان آزمودهاند. هرچند تلافی یا کنترل کردن توسط شما طبیعی است، اما در این مقاله میخواهم تعبیر شما از رفتار درست و معقول پیش از این را توضیح بدهم. کاری که انجام میدهید یا طرز فکرتان در این مورد، نه در گذشته کار کرده نه در حال و نه در آینده مفید خواهد بود. آخرین بگو مگوی خود را با فرزند نوجوانتان ضبط کنید و دفعه بعد که خواستید بگو مگو کنید بگویید چرا نوار قبلی را پخش نکنم. اینطور هم در وقت صرفه جویی میکنم و همان نتیجه را میگیرم. همان طور که در این مقاله توضیح خواهم داد، وقتی در کنار فرزند نوجوانتان نیستید نمیتوانید رفتارش را کنترل کنید. وقتی هم که در کنار او هستید فقط کمی قدرت تأثیر بر رفتار او را دارید. اما آنچه که توانایی کنترلش را دارید رفتار خودتان است. پس معقول آن است که رفتار نا به جا را کنار بگذارید و با شیوه هایی که در این مقاله گفته میشود رفتار سودمند را پیش بگیرید. هیچ یک از پدر مادران و نوجوانان در این مقاله، اشکال فیزیولوژی یا شیمیایی ندارند. مشکل آن ها معلول طرز برخورد والدین، نوجوانان و یا هر دوی آن ها است. توصیه میکنم رابطه خود و فرزندتان را بهبود ببخشید. وقتی با موفقیت رو به رو شوید هردوی شما خشنود خواهید شد. وقتی ناخشنودیم اولین فکری که به ذهنمان میرسد این است که باید کاری بکینم. پدر یا مادری که از فرزند نوجوان خود ناخشنود است، همیشه میخواهد با انجام عملی قهر آلود نوجوان خود را عوض کند. آن ها معمولاً تنبیه و تطمیع را انتخاب میکنند. شما باید برای تغییر رفتار فرزند نوجوانتان از مشاوران کمک بگیرید. همچنین احتمال میرود بتوانید رفتار خود را عوض کنید تا به فرزندتان نزدیک تر شوید، حتی وقتی دردسر درست کرده است.
وقتی بپذیرید که حرف و عملتان را انتخاب میکنید، دیگر نخواهید گفت او باعث شد من چنین رفتاری داشته باشم و یا این گونه عمل کنم. فرزند شما نمیتواند شما را مجبور کند فلان رفتار را از خودتان نشان بدهید. اگر به آخرین باری که با فرزند نوجوانتان خشمگینانه برخورد کردید فکر کنید، میفهمید همان استدلال پدر مادرتان را به کار بردید که شما را مجبور میکردند از خانه بیرون نروید. وقتی شما او را مسبب رفتارتان میدانید حل مسئله سخت تر میشود. اطمینان دارم که از کودکی فهمیدهاید که ناخشنودی، صورتهای مختلفی دارد. برای مثال عصبانیت، ترس، اضطراب و کمردرد و دل درد و ... اگر با فرزند نوجوانتان خیلی مشکل داشته باشید منظور مرا خوب میفهمید. اگر در روابطتان با او انتخاب های بهتری کنید، حال بهتر و خشنودی از دسترس شما دور نخواهد بود. اما ممکن است در مسیر انتخاب های بهتر، به مشکلات جدی برخورد کنید. این مشکل، برداشت متعارف شماست. برداشت متعارف شما که با برداشت متعارف اطرافیان تأیید میشود، حکم میکند وقتی دخترتان سر وقت به خانه برنمیگردد او را از بیرون رفتن محروم کنید. این طرز فکر ممکن است به قدری در ذهن شما جا افتاده باشد که به درست بودن آن هرگز شک نکنید. شما به طور طبیعی و تحت تأثیر توصیه های مختلف دوستان و آشنایان، فکر میکنید حبس کردن دختر نوجوان در خانه اشکالی ندارد. تصور میکنید اگر این عمل را شدیدتر انجام بدهید، مؤثر واقع خواهد شد. به عنوان مثال اگر دوره محرومیت پسرتان از ماشین در یک هفته جواب ندهد، آن را تا یک ماه تمدید میکنید.
تا اینجا آنچه همه قبول داریم آن است که همگی ناخشنودیم. تجربه چندین ساله من در کمک به پدر و مادران حکم میکند که اگر اینجا کنار من نشسته بودید حتماً پس از شنیدن حرف های من میگفتید او باعث این رفتار است این بچه مرا دیوانه کرده است. بله وقتی او این گونه با من رفتار میکند من هم فریاد میکشم، تنبیه اش میکنم و جیغ میزنم. شما جای من بودید دست روی دست میگذاشتید؟ کمی طول میکشد تا نظریه انتخاب را بیاموزید و از آن استفاده کنید. اما وقتی آن را بیاموزید میفهمید که اطرافیانتان هم وقتی با دیگران مشکل دارند، حرف ها و اعمالشان را انتخاب میکنند. چون آن ها هم مثل شما فکر میکند که رفتارشان صحیح است. اما هر چه بیشتر فکر کنید درست رفتار میکنید، به همان اندازه فرزندتان فکر میکند که شما بیشتر اشتباه میکنید. برای اقناع او لازم نیست او را تنبیه کنید ، بلکه کافی است ماجرا را از گوش او بفهمید. بد نیست به او بفهمانید قصد و نیت شما قبضه کردن قدرت نیست و میخواهید قدرت را با او تقسیم کنید. زندگی مثل چراغ سبز و قرمز راهنمایی رانندگی نیست. بلکه بیشتر به رنگ زرد شباهت دارد از این جهت که نباید گفت چگونه عملی قطعاً درست و چه عملی نادرست است. چیزی که نظریه انتخاب سعی دارد بفهماند و آنچه که من سعی دارم به فرزند شما آموزش بدهم آن است که کل ماجرای خود را در نظر بگرید. وقتی چراغ زرد میشود به کمک برخی نشانه ها میتوانید انتخاب عاقلانهای داشته باشید. وقتی با فرزند نوجوانتان به مشکل میخورید فوراً به این فکر نکنید که چه کسی راست میگوید و چه کسی اشتباه میکند. ببینید کاری که انجام میدهید به نفع رابطه شما و فرزندتان هست یا نه. برای بهتر شدن رابطه تان و حتی بهبود یافتن آن گاهی مجبور هستید که تسلیم شوید. وقتی فرزندتان میبیند شما هم ممکن است تسلیم شوید میفهمد همان قدر که او به رابطه با شما اهمیت میدهد، شما هم اهمیت میدهید. همچنین وقتی این را فهمید، احتمال دارد این طرز فکر را که شما همیشه اشتباه میکنید و او همیشه راست میگوید کنار بگذارد. با این تفاوت که سعی میکند از این پس رابطهاش را با شما محکم و استوار نگه دارد. به محض آنکه متوجه شدید رابطه شما و فرزندتان از حالت دوستانه خارج شده است باید راه حلی پیدا کنید. یک راه این است که با اعمال نکردن قدرت، رابطه خود را قوت ببخشید. به فرزندتان احترام بگذارید حتی اگر خیلی اشتباه میکند. شاید فرزندتان از شما ضعیف تر باشد ، ولی بدانید که نمیتوانید در مدرسه یا جاهایی که از دیدتان دور است نیز او را کنترل کنید. در این مکان ها او ممکن است به خودش یا دیگران آسیب بزند. یادتان نرود تنها کنترلی که شما روی فرزندتان دارید، رابطه شماست. باید مراقب باشید؛ عادات مخرب قدیمی همیشه مترصد برگشت هستند. بنابراین برای آنکه به نظریه انتخاب عادت کنید، باید آن ها را عقب برانید. شاید انتخاب برای شما تازگی داشته و استفاده از آن سخت باشد ولی توصیه های من بیضررند. حتی اگر توصیه های من بی فایده باشند، صدمهای به رابطه شما وارد نخواهد کرد، زیرا فرزندتان بهجای سرزنش شما، به خاطر تلاشتان کمی اعتبار برای شما قائل خواهد شد.