چگونه فرزندم را آرام کنم؟ | گهوارک

چگونه فرزندم را آرام کنم؟ | گهوارک

0 دیدگاه 27 تیر 1400 چاپ خبر بازدید: 1205
نیازهای اطفال همانند کودکان بزرگتر و بزرگسالان است اطفال به همان اندازه دوست دارند به نیازهای خود دست یابند. اطفال هم گرسنه می‌شوند، از خیس بودن ناراحت می‌شوند، خسته و تشنه و درمان و بیمار می‌شوند و کمک به آنان برای مقابله با این گونه مسائل برای والدین دردسرهای خاصی را به وجود می‌آورد.

چگونه فرزندم را آرام کنم؟

گوش فرادادن هدفمند به کودکان

 

بسیاری از والدین چنین می‌پرسند:«در حالی که می‌دانم گوش فرادادن هدفمند برای کودکان سه و چهار ساله معجزه می‌کند، ولی نمی‌دانم با کودکانی که هنوز نمی‌توانند حرف بزنند چه باید کرد.» و یا «می‌دانم که باید به کودکان فرصت بیشتری بدهیم تا با یاری گرفتن از گوش فرادادن هدفمند و توانایی های خود مشکلشان را حل کنند، اما کودکان کم سن وسال که فاقد مهارت برای حل مشکل خود هستند پس آیا پدر و مادر نباید مشکل آنها را حل کنند؟» این تصور که گوش فرادادن هدفمند تنها برای کودکانی کاربرد دارد که می‌توانند حرف بزنند، بسیار اشتباه است. گوش فرادادن هدفمند در مورد کودکان کم سن نیاز به آگاهی بیشتر درباره ارتباط غیر کلامی و نحوه واکنش مؤثر به پیامهای غیر لفظی آنان دارد. به علاوه، والدین کودکان خردسال و نوپا غالبا بر این باور هستند که کودک برای رسیدن به بسیاری از نیازهایش به والدین خود وابسته است و کودک نوپا توانایی کمی برای حل مسائل روزمره خود دارد. این بار هم درست نیست.

  ارام کردن کودکان

 

نیازهای اطفال 

اول اینکه، نیازهای اطفال همانند کودکان بزرگتر و بزرگسالان است اطفال به همان اندازه دوست دارند به نیازهای خود دست یابند. اطفال هم گرسنه می‌شوند، از خیس بودن ناراحت می‌شوند، خسته و تشنه و درمان و بیمار می‌شوند و کمک به آنان برای مقابله با این گونه مسائل برای والدین دردسرهای خاصی را به وجود می‌آورد. دوم اینکه، اطفال و کودکان خردسال برای برآورده شدن نیازها و با فراهم کردن راه حل برای مشکلاتشان به والدین خود محتاجند و منابع و امکاناتشان بسیار محدود است. بنابراین ما انتظار ندارم نوزاد با کودک نوپای گرسنه به آشپزخانه برود و از داخل یخچال یک لیوان شیر برای خود بردارد. سوم اینکه، اطفال کوچک نمی‌توانند خواسته ها و مشکلات و نیازهای خود را با حرف زدن اعلام کنند. بیشتر اوقات والدین از آنچه برون ذهن فرزندشان می‌گذرد، بی خبرند. زیرا اطفال برای برطرف کردن نیاز عاطفی و یا مثلا نفخ شکمشان نمی‌توانند از کلمات استفاده کنند. چهارم اینکه، بسیار اتفاق می‌افتد که کودک نمی‌داند چه مسئله‌ای او را آزار می‌دهد، به این علت که بیشتر نیازهای او جنبه جسمانی یا فیزیکی از قبیل گرسنگی، تشنگی، درد و غیره دارد. به علاوه، رشد نکردن مهارت‌های شناختی و تکلمی کودک ممکن است سبب شود که نتواند مشکل خود را درک کند. از این رو، نحوه کمک کردن به اطفال کم سن و نوپا برای برآوردن نیازهایشان متفاوت است، ولی این تفاوت به اندازهای نیست که اکثر والدین گمان می‌کند.

 

چگونه از مشکلات کودکم آگاه شوم؟

 هرچند والدین ممکن است آرزو کنند که طفلشان می‌توانست نیازهای خود را برطرف و مشکلش را حل کند، اما غالبا این وظیفه پدر یا مادر است که اطمینان حاصل کند نوزادش غذای کافی خورده، خیس نیست، گرم است و محبت کافی را دریافت می‌کند. مسئله اینجاست که والدین چگونه می‌توانند بفهمند که فرزندشان با چه مشکلی روبه رو است. بسیاری از والدین از روی کتاب یعنی بر پایه مطالبی که درباره کودک و نوزاد خوانده‌اند عمل می‌کنند و شکی نیست که دکتر بنجامین اسپاک خدمت شایانی در راهنمایی پدران و مادران و دادن آگاهی‌های لازم درباره نیازهای کودکان و نحوه برآوردن آن انجام داده است. اما هر پدر و مادری می‌داند که همه موارد در کتاب دکتر اسپاک دیده نشده است و برای موفقیت در تربیت فرزند خاص خود با نیازها و مسائل خاصی که دارد باید شناختی مختص آن کودک داشته باشد و این وظیفه را عمدتا از طریق گوش دادن و توجه دقیق به پیام‌های هرچند غیر لفظی نوزاد با کودک نوپای به انجام می‌رساند. پدر یا مادر کودکان خردسال باید به پیام‌های غیر لفظی فرزند خود با همان دقت توجه کنند که به پیام‌های لفظی فرزندان بزرگ‌تر خود می‌کنند. نوزادی که ساعت پنج و نیم صبح گریه می‌کند، قطعا مشکلی دارد. این توجه و گوش دادن به سبب غيرلفظی بودن آن اساسأ متفاوت است است. این نوزاد نمی‌تواند نیازش را از راه پیام لفظی اعلام کند و مثلا بگوید:« من خیلی ناراحت و دردمند هستم.» و پدر یا مادر هم نمی‌تواند بر پایه روش گوش فرادادن هدفمند به نوزادش بگوید می‌دانم ناراحتی و چیزی عذابت می دهد، چون نوزاد قطعا متوجه این حرفها نمی‌شود.
پس پدر یا مادر پیام غیر لفظی نوزادش را که همان گریه باشد، دریافت می‌کند، ولی برای یافتن منظور کودکش باید رمز و معنی آن را بیابد. از آنجایی که پیام کودک غیر لفظی است، پدر یا مادر هم باید با ابزار غیر لفظی یعنی رفتاری و عملی به رمزیابی پیام بپردازد. پدر یا مادر ممکن است در ابتدا با فرض اینکه نوزاد سردش است، پتویی روی او بیندازد. کودک هم ممکن است با ادامه دادن به گریه پاسخ دهد که پیامش درست دریافت نشده است. در مرحله بعد، پدر یا مادر ممکن است فرزندش را با این گمان که خواب بد دیده بغل کند و او را تکان دهد و کودک هم با ادامه دادن به گریه در واقع بگوید پیام من این نبود. و بالاخره، پدر یا مادر شیشه شیر را در دهان نوزاد می‌گذارد و پس از چند لحظه کودک آرام می‌شود و این آرامش نشان می‌دهد که پیامش به درستی دریافت شده است.
پدر و مادر خوبی بودن برای نوزاد و کودک نوپا همانند فرزندان بزرگ تر تا حد زیادی بستگی به میزان دقت تبادل پیام میان والدين و فرزندان دارد و بار این مسئولیت بر دوش والدين قرار می‌گیرد. چون این پدر یا مادر است که پیش از اینکه دریابد نیاز با مشكل فرزندش چیست باید بتواند پیام غیر لفظی او را رمزگشایی کند. او همچنین باید با همان فرایند، درستی رمز یافته شده را آزمایش کند. این فرایند تبادل پیام را هم می توان گوش فرادادن هدفمند نامید. چون مکانیسم مورد استفاده در آن مشابه مکانیسمی است که برای ارتباط لفظی به کار می‌رود. مسلما پاسخ یک پیام غیر لفظی (گریه) واکنش غیر لفظی (شیشه شیر را در دهان طفل گذاشتن) خواهد بود. لزوم برقراری ارتباط غیر لفظی مؤثر میان والدین و کودک در دو سال اول زندگی او روشن می‌سازد که تا چه اندازه لازم است والدین وقت خود را صرف کودک خود نمایند. پدر و مادر بیش از هر فرد دیگری فرزند خود را می‌شناسند. یعنی مهارت در رمزگشایی از پیام او را به دست می‌آورند و به همین جهت بیش از همه می‌دانند که برای برآوردن نیاز یا حل مشکل او چه باید بکنند. همه ما شاهد ناتوانی خود در رمزگشایی از پیام فرزند دیگران بوده‌ایم و مثلا از دیگران پرسیده‌ایم که منظور فرزندشان از تکان دادن ميله تختخوابش چیست. در اینجا مادر به آسانی پاسخ می‌دهد که فرزندش معمولا اگر خوابش بیاید، این حرکت را می‌کند و بچه اولش همین پیام را با بغل کردن پتویش می‌داد.

 

 

استفاده از گوش فرادادن هدفمند برای اطفال

 تعداد پرشماری از والدین گوش فرادادن هدفمند را برای کنترل درستی فرایند رمزگشایی از پیام کودک خود به کار نمی‌برند، بلکه با حدس و گمان و او بدون اینکه دریابند مشکل کودکشان چیست، عمل می‌کنند. مثال زیر را در نظر بگیرید:
این پسربچه داخل تخت خود می‌ایستد و پس از قدری نق زدن شروع به گریه می‌کند. مادرش او را می‌نشاند و به او یک جغجغه می‌دهد. کودک برای چند لحظه ساکت می‌شود، ولی بعد جغجغه را از تختش بیرون می‌اندازد و این بار با شدت بیشتری گریه می‌کند. مادر جغجغه را به دست کودک می‌دهد و با تندی می‌گوید:«اگر یک بار دیگر آن را به بیرون پرت کنی، آن را به تو نمی‌دهم.» پسربچه به گریه ادامه می‌دهد وجغجغه را به بیرون پرت می‌کند. او پشت دستی می‌زند و اکنون کودک با شدت بیشتر گریه می‌کند. این مادر فرض می‌کند که می‌داند مشکل فرزندش چیست، اما نمی‌تواند پیام فرزندش را که به او می‌گوید رمزگشایی از پیامش اشتباه است، درک کند. در واقع، این مادر مانند بسیاری از والدین فرایند برقراری ارتباط را برای مدت کافی ادامه می‌دهد و اطمینان کافی پیدا نمی‌کند که فرزندش چه خواسته‌ای دارد. در نتیجه این کودک در مسائل و مادرش خشمگین می‌گردد و از همین جا بذر خرابی روابط و ناسلامتی عاطفی کودک کاشته می‌شود.
بدون شک، هرچه سن کودک کمتر باشد، پدر و مادر کمتر می‌تواند روی توانایی های او تکیه کنند و در نتیجه لزوم مداخله آنان در حال مشکلات فرزند خردسالشان بیشتر می‌شود. همه می‌دانیم که پدر یا مادر باید شیر نوزاد را آماده و پوشک او را عوض کند، او را بپوشاند و جابه جا کنند، از او مواظبت نمایند، او را تاب دهند و در آغوش بگیرند و هزاران نیاز او را برآورده کنند. این کارها مستلزم صرف وقت فراوان با کودک است و کودک در سالهای اولیه زندگی خود به حضور تقریبا دائمی والدین خود نیازمند است نوزاد هم بیشتر محتاج والدین خود می‌باشد از این روست که پزشکان اطفال اصرار دارند که پدر یا مادر باید در طول چند سال اول زندگی فرزندشان کار او باشند.
اما کنار کودک بودن به تنهایی کافی نیست. عامل حیاتی موفقیت پدر و مادر در گوش دادن و درک دقیق پیامهای غیر لفظی کودک به گونه‌ای است که والدین بتوانند بفهمند درون ذهن فرزندشان چه می‌گذرد و قادر باشند نیازهای کودک خود را برطرف کنند. ناکامی بسیاری از متخصصان تربیت فرزند در توجه به مطلب بالا سبب عدم انجام کارهای تحقیقاتی و سوء تعبیر برخی از یافته های گذشته شده است. مطالعات پرشماری انجام شده که برتری یک روش تربیتی را بر روش دیگر نشان می‌دهد که از آن جمله می‌توان مقایسه شیر مادر با شیر خشک، تغذیه کودک در صورت درخواست یا طبق برنامه منظم، آموزش یا عدم آموزش زودهنگام یا دیرهنگام، آداب رفتن به دستشویی، از شیر گرفتن زودهنگام یا دیرهنگام و آسان‌گیری یا سخت گیری در تربیت را نام برد. این مطالعات به طور گسترده ای تفاوت‌های فراوان میان کودکان و والدين مختلف را در زمینه موفقیت در برقراری ارتباط نادیده گرفته اند. برای مثال، از شیر گرفته شدن زودهنگام یا دیرهنگام ممکن است تأثیر عمده ای در شخصیت یا سلامت روانی کودک در دوران بزرگسالی او نداشته باشد، بلکه عامل تأثیرگذار آمادگی یا عدم آمادگی پدر یا مادر آن کودک برای توجه دقیق به پیام‌های روزمره ارسال شده توسط همان کودک خاص درباره کم و کیف تغذیه اش می‌باشد تا در سایه آن پدر یا مادر بتواند انعطاف لازم را برای یافتن روش مناسب در برآورده نمودن نیازهای او از خود نشان دهد. توجه دقیق به پیامهای کودک متعاقباً ممکن است به تعیین زمان مناسب برای از شیر گرفتن آن کودک منجر شود. به عقیده من، این اصل در سایر مناقشات جاری در زمینه های تربیتی از قبیل تغذیه، نوازش، میزان جدایی از مادر، مقدار خواب، آموزش آداب رفتن به دستشویی، مکیدن و غیره حکم فرماست. اگر چنین باشد، آنگاه می‌توانیم به والدین بگوییم
شما هنگامی می‌توانید پدر یا مادر موفقی باشید که بتوانید شرایطی را فراهم آورید که در آن با درک پیام‌های حاکی از نیازهای خاص او از طریق به کارگیری گوش فرادادن هدفمند به برآورده کردن آنها نائل شويد.
 کودک و عروسک

 

کودکان مسئولیت پذیر

مسلماً هدف نهایی هر پدر یا مادری باید این باشد که کودک خردسالش به تدریج از وابسته بودن به والدین خود رهایی یابد و توانایی برآوردن نیازها و حل مشکلات خود را کسب کند. موفق ترین پدران و مادران آنهایی هستند که به طور مستمر و پیش از مداخله به فرزندشان فرصت دهند مشکلش را رأسا حل کند. مثال زیر نمایانگر رعایت شدن این اصل می‌باشد.
کودک(در حال گریه کردن):« ماشینم، ماشینم نیست.)
پدر یا مادر:«ماشینت را می‌‌خواهی، اما پیدایش نمی‌کنی؟»
(گوش فرادادن هدفمند) کودک زیر تخت را می گردد، ولی ماشینش را پیدا نمی‌کند.
پدر یا مادر:«آنجا نیست؟» (بازتاب پیام غیر لفظی) کودک اتاقش را می‌گردد، ولی پیدا نمی‌کند.
پدر یا مادر:«آنجا هم نبود.» (بازتاب پیام غیر لفظی)
کودک پس از کمی فکر کردن به داخل حیاط می‌دود. پدر یا مادر:«شاید توی حیاط باشد.» (بازتات پیام غیر لفظی)
کودک ماشینش را داخل حیاط پیدا می‌کند و از این کار احساس غرور می‌کند.
پدر یا مادر:«ماشینت را خودت پیدا کردی!» (گوش فرادادن هدفمند)
توجه کنید که در این مثال پدر یا مادر در تمام مدت مسئولیت حل مشکل را به فرزندش می‌دهد و در این کار نه دخالت می‌کند، و نه راهنمایی.
به این ترتیب، به فرزندش کمک می‌کند که از توان خود استفاده کند.
بسیاری از والدین بی‌اندازه مشتاقند که حل مشکل فرزند خردسالشان را به عهده بگیرند و آن قدر در حل مشکل فرزندشان عجله دارند و به توانایی او بی اعتمادند که خود را ناچار می‌بینند برای او راه حل سریعی بیابند. این رفتار در صورت تکرار مسلما فرزند را از فراگیری مهارت برای  به کار گرفتن استعداد و توانایی‌هایش محروم خواهد کرد.