خودآگاهی نوجوانان (خصوصاً در اوایل نوجوانی) زبانزد خاص و عام است. یک بررسی نشان داده است که خودآگاهی نوجوانان کلاس هشتمی بیشتر از خردسالان و نوجوانان بزرگسال تر است. نوجوانان غالباً روبروی آینه می ایستند و نظر دیگران در مورد خودشان را در نظر می گیرند. آن ها می توانند به افکار خودشان و دیگران فکر کنند. نوجوانان با این که می توانند افکار دیگران را بفهمند اما نمی توانند بین افکار خودشان و افکار دیگران تمایز قائل شوند. چون نوجوانان عمدتاً مشغول خودشان هستند فکر می کنند دیگران هم دایم به آنها فکر می کنند و دیگران هم مثل آنها در مورد رفتار و ظاهر خودشان وسواس دارند. نکته اصلی در اصطلاح خودمحوری نوجوانانه مورد نظر الكایند نیز به همین ناتوانی نوجوانان در تمایز قائل شدن بین تفکر خودشان و تفکر دیگران اشاره دارد. این خودمحوری نوجوانانه دو پدیده جالب در پی دارد: تماشاگر خیالی و قصه شخصی
نوجوانان غالباً بر این باورند که وقتی وارد اتاقی می شوند همه آنها را نگاه می کنند. پس همیشه انتظار برخی واکنش ها را دارند، نوجوانان همیشه خود را روی صحنه فرض می کنند. آن ها یک تماشاگر خیالی برای واقعی خود می سازند و تصور می کنند همه در حال ارزیابی آنان هستند. این تماشاگران اگرچه واقعی هستند ولی به این جهت خیالی می باشند که در اکثر مواقع توجهی به نوجوانان مورد نظر ندارند. پدیده تماشاگر خیالی زمینه ساز خودآگاهی می شود و نوجوان را شیفته حریم خصوصی می کند، خودآگاهی محصول این اعتقاد است که دیگران مثل خود نوجوانان، آنها را می بینند و ارزیابی می کنند. شیفتگی نسبت به حریم خصوصی نیز یا به قول الكايند محصول امتناع از افشا کردن خود است یا واکنش نوجوان در برابر زیر ذره بین دیگران بودن. اما نوجوان در حریم خصوصی خودش از ارزیابی دیگران مصون است.
نوجوانان دایم غرق بررسی نظر دیگران در مورد طرز لباس پوشیدن، رفتار و سر و وضع خودشان می باشند. الكايند در همین مورد به پسری اشاره می کند که ساعت ها موهای خودش را شانه می کند و دختری که با دقت بسیار زیاد آرایش می کند. به نظر الكايند هر دو در این حالت بیشتر به نظر دیگران توجه دارند تا به نظر خودشان. نوجوانانی که در مقیاس تماشاگر خیالی نمره بالایی می گیرند عملکرد درسی ضعیفی دارند شاید چون تصور می کنند همه عملکردشان را دقیقا زیر نظر دارند و غالبا با توجيه ضعفها و شکست تحصیلی خود، خودپنداره خویش را مصون می دارند. تماشاگر خیالی بخش عادی رشد است و در انتهای نوجوانی بشدت کاهش می یابد. خودآگاهی نیز اواسط نوجوانی تا اواخر نوجوانی کاهش می یابد، نوجوانان بزرگسال تر می فهمند که مردم آنگونه که خودشان دوست دارند به آن ها واکنش نشان نمی دهند. همچنین می فهمند مردم آن قدر که خودشان تصور می کنند به آنها توجه ندارند.
«نمی دانید چه حالی پیدا می کنی وقتی عاشق کسی هستی که تو را نمی شناسانه» این جمله را یک نوجوان به پدر و مادرش گفته بود. او متقاعد شده بود که فقط خودش عشق یک طرفه، احساس تنهایی و ناامیدی دارد. نوجوانان با تأمل و تفکر در مورد افکار و تجربه های خویش متقاعد می شوند که نمونه انکار و تجارت آن ها در تاریخ بشریت وجود ندارد. این باور نوجوانان که تجارب و افکارشان بکر و اولین و جدید است، قصه شخصی نامیده می شود، نوجوانانی که خودشان را بی نظیر می دانند، خودشان را آسیب ناپذیر می دانند و به این ترتیب یکی از جنجالی ترین رفتارهای دوران نوجوانی را انجام می دهند که خطر کردن نام دارد.
تقريبا ۳۳ درصد از نوجوانانی که مورد سوال قرار گرفته بودند اظهار داشتند که در یک ماه گذشته پنج مرتبه با بیشتر مشروب خورده اند ۱۰ درصدشان نیز کوکایین مصرف کرده بودند حدودا ۲۰ درصدشان نیز می گفتند هرگر کمربند ایمنی نبسته اند. یک سوم آن ها نیز در ماه گذشته در اتومبیل کسی نشسته بودند که مست بوده است در حدود ۱۸ درصدشان نیز اسلحه گرم، چاقو با چماق حمل کرده بودند. علت اصلی مرگ و میر در نوجوانی تصادفات است. رانندگان جوان خصوصا پسرها کارهای خطرناکتری انجام می دهند مثل تند رفتن. ظاهرا انجام کارهای خطرناک برای آنها یک عادت است. نوجوانانی یک کار خطرناک انجام می دهند، بیشتر احتمال دارد کار خطرناک دیگری هم انجام بدهند. البته فقط برخی از رفتارهای خطرناک جراحت و مصدومیت به دنبال دارند. انجام ورزش های جدید مشارکت در طرحهای جدید و به جان خریدن شکست های احتمالی، همراه شدن با یک همکلاسی که دوست دارید او را بشناسید و با او بیرون بروید و به این ترتیب، خطر دستپاچگی و طرد شدن را به جان می خرید، همگی مخاطراتی هستند که می توانند باعث رشد و تعالی بیشتر شما شوند.
پس بعضی از خطر کردن ها تأثيرات انطباقی دارند، اعتماد به نفس افراد را بیشتر می کنند و توانایی های آنان را گسترش می دهند. با این حال نوجوانان غالباً رفتارهای خطرناکی مثل، مصرف مواد مخدر یا رانندگی خطرناک نیز دارند که خطر کردن آنان را نگران کننده می سازد. رفتارهای مخاطره آمیز نوجوانان تا حدودی معلول قصه های شخصی آنها است. به نوجوانان گفته می شود که اوج قدرت جسمی و روانی را دارند، آینده روشن و نامحدودی دارند و بی نظیرند. در نتیجه باور می کنند که سرسخت هستند و هیچ اتفاقی برای آنها نخواهد افتاد. این فلسفه که هیچ اتفاقی برایم نمی افتد باعث می شود خیلی راحت رفتارهای خطرناک انجام بدهند.