وقتی برنامه ای مشخص و روالی معین را در زندگی روزمره خانواده جاری کنید، نظم و ترتیب و در نهایت آرامش بیشتری در خانه حکمفرما و در وقت نیز صرفه جویی می شود. در حالی که بی نظمی و هرج و مرج موجب اتلاف وقت می شوند. به عنوان مثال برای یافتن لنگه جورابی مجبور می شوید، تمام خانه را زیر و رو کنید. به خاطر بسپارید؛ وقتی در منزل نظم و روال مشخصی وجود ندارد و هرج و مرج در آن حکمفرماست؛ کودکان احترام گذاشتن به اطرافیان و محیط پیرامون خود را یاد نمی گیرند و به آشفتگی و هرج و مرج دامن می زنند.
سر و صدای بیش از حد در محیط منزل، کودکان خردسال را مضطرب و بی قرار می کند، حتی اگر عامل این سر و صدا و شلوغی خودشان باشند. بنابراین باید از ایجاد سر و صدای غیر ضروری و آلودگی صوتی پرهیز نمایید. به طور مثال بی دلیل تلویزیون و رادیو را روشن نگذارید یا موسیقی را با صدای بلند گوش ندهید. از طرف دیگر صداهای بلند برای خردسالان یک تا یک و نیم ساله ترسناک هستند، آنان از صدای جاروبرقی، چرخ گوشت و سایر صداهای بلند می هراسند.
اگر چه مدت این دورۀ ترس از صداهای بلند، طولانی نیست ولی بهتر است در این دوره، زمان مناسبی را برای استفاده از وسایل پر سر و صدا انتخاب کنید. اگر انجام این کار برایتان امکان پذیر نبود، ابتدا به کودک اطلاع دهید که قصد دارید، جاروبرقی را روشن کنید و بعد او را با بیش ترین فاصله از جاروبرقی - به شرطی که جاروبرقی برایش قابل رویت باشد قرار دهید و چندین نوبت دستگاه را خاموش و روشن نمایید تا متوجه منظور شما بشود و بداند که قرار است چه اتفاقی بیفتد. فراموش نکنید؛ ترس و وحشتِ کودکانِ یک تا یک و نیم ساله، هر چقدر به منبع صدا نزدیک تر باشند، بیشتر و شدیدتر خواهد بود.
اگر قرار باشد در بازی ای شرکت کنید که قوانینش را نمی دانید یا قواعد آن مرتب تغییر می کند یا کسی خود را ملزم به رعایت آن قوانین نمی داند، چه خواهید کرد ؟ بدون تردید خودتان برای خودتان قواعدی وضع و بر اساس آنها در بازی شرکت می کنید.
کودکان هم همین کار را می کنند؛ اگر قواعدی را – که والدین باید به آنان بگویند – ندانند، خودشان قواعدی تعیین می کنند! علاوه بر آن حتی اگر از قواعد اطلاع داشته باشند سعی می کنند قانون خود را حاکم کنند، یعنی این که تمایل دارند هیچ قاعده و قانونی وجود نداشته باشد ! مهم تر از تعیین قوانین برای کودکان، رعایت پیروی از قوانین است.
اگر نمی توانید قاعده ای را برقرار کنید، بهتر است آن را کنار بگذارید چرا که عدم وجود قانون بهتر از زیر پا گذاشتن قانون موجود است. اگر والدین قواعد را تعیین و با قاطعیت رعایت نکنند، کودک قوانین جدیدی برای خودش و دیگر اعضای خانواده وضع می کند.
اگر شما جزو والدینی هستید که بدون هیچ نظم و قاعده ای زندگی می کنند، بدون تردید نمی توانید به فرزندانتان نظم بیاموزید. همچنین اگر قاعده ای را تعیین کردید و سپس به دلیل جر و بحث یا مقاومتِ کودک، آن را تغییر دادید یا آنکه خودتان آن را رعایت نکردید، توقع نداشته باشید فرزندتان، شما و قوانین را جدی بگیرد.
قواعد و قوانین در حقیقت همان توقع و انتظارهای شما از کودکانتان است اما فراموش نکنید که فرزندانتان باید از آنها اطلاع کامل داشته باشند تا بتوانند توقع شما را بر آورده کنند و نباید انتظار داشت چون تصور می کنید توقع شما منطقی و طبیعی است، برای کودکانتان هم بدیهی و لازم الاجرا بوده و باید از آنها اطلاع داشته باشند. به خاطر بسپارید اگر انتظار شما از کودک، نامعقول و یا غیر ممکن باشد، نه تنها عادلانه نیست، بلکه با دردسرهای بی پایان و بیهوده ای مواجه خواهید شد.
قوانین و قواعد، حد و حدود و خط قرمزها را برای کودکان مشخص می کنند. درست است که بچه ها به این حد و حدودها نیاز دارند تا بتوانند طبق خواسته های منطقی شما رفتار کنند اما بدون تردید قوانین هم باید با سن آنان متناسب باشد.
برای مثال اگر توقع دارید که کودکِ نوپایتان همانند فردی بزرگسال نظم و ترتیب را رعیت کند؛ باید بدانید انتظارتان بسیار نابجاست و این انتظار نابجا می تواند او را به سوی بی نظمی سوق دهد. نباید سعی کنید کودکانِ نوپا را مجبور به رعایت کامل نظم و ترتیب نمایید بلکه باید بی نظمی آنان را تحت نظر و کنترل خود داشته باشید.
بنابراین اگر لحظه ای چشم از کودکتان برداشتید و دیوارهای خانه را پوشیده از نقاشی ها و شاهکارهای او دیدید، باید خودتان را سرزنش کنید زیرا توقع داشتید؛ او از ماژیک هایش به بهترین شکل استفاده کند و هیچ اثر نا مطلوبی بر جا نگذارد، در حالی که این توقعی نابجا بوده است. منطق حکم می کند، وقتی به او اجازه می دهید با ماژیک هایش نقاشی کند؛ خودتان به طور کامل بر این موضوع نظارت داشته باشید.
گاهی ضروری است قواعد به مرور و بر حسب شرایط تعیین شوند، بنابراین والدین باید با مشورت و همفکری یکدیگر بهترین تصمیم را اتخاذ کنند، در غیر اینصورت وحدت رویه وجود نخواهد داشت، قوانین سست شده و اقتدار شما از بین می رود. بنابراین باید با همسرتان برای تعیین رویه ای یکسان و هماهنگ – که قرار است در پیش بگیرید – مشورت و سپس تصمیم گیری کنید.
با همفکری همسرتان مشخص نمایید که چه رفتاری از نظر هر دوی شما غیر قابل است، چه روش هایی را برای برقراری آرامش و آسایش در خانه می پسندید و از همه مهم تر در چه مواردی با هم اختلاف نظر دارید. سپس بر سر اختلاف نظرها توافق کرده و به نعیین قوانین بپردازید.
هرگز فراموش نکنید؛ اگر مادر و پدر با هم متحد و همفکر نباشند، بچه ها به سرعت یاد میگیرند که بین آنان – از نظر عاطفی – تفرقه بیندازند و بعد هم بساط حکومت خود را در خانه بر پا کنند.
اگر شما و همسرتان در مورد رفتارهای مناسب یا ناپسند فرزندتان، اختلاف نظر داشته باشید؛ نم یتوانید هیچ قانونی را – چه خوب و چه بد – در خانه حکمفرما کنید، پس بهتر است مدام با همسرتان در این باره گفتگو نمایید تا دلایل یکدیگر را بهتر درک کرده و بتوانید زمینه های اتفاق نظر را فراهم آورید.
برخی رفتارها هرگز و در هیچ شرایطی قابل قبول و پذیرفته نیستند و شما – حتی برای کودکِ نوپایتان که هنوز قادر به تشخیص علت ممنوعیت نمی باشد – باید به طور کامل، روشن، قاطع و بی چون و چرا، دلیل غیر مجاز بودن این رفتارها را روشن کنید.
رفتارهای ممنوع، رفتارهایی هستند که به دیگران آسیب می رسانند یا دیگران را آزار می دهند مثل کتک زدن، گاز گرفتن، هُل دادن، اسم گذاشتن روی دیگران و رفتارهایی که خود کودک را در معرض خطر قرار می دهند مانند عدم استفاده از کمربند ایمنی در داخل خودرو یا رها کردن دست والدین به هنگام عبور از خیابان.
در تعیین قوانین و ممنوعیت ها، وجوه اخلاقی را نیز در نظر بگیرید. برای مثال فقط به فرزندتان نگویید که اجازه ندارد خواهر و برادرهایش را کتک بزند بلکه او باید بفهمد کتک زدن هر شخصی – حتی غریبه ها – ممنوع و از نظر شما کاملاً مردود است.
وقتی برای فرزند خُردسال خود قوانینی تعیین می کمنید، تعیین چند قانون مشخص و روشن، بسیار بهتر از وضع قوانین بیشتر ولی مبهم است. به خاطر داشته باشید؛ اگر برای هر مسئله ای قانونی وضع کنید، باید برای تربیت کودک به جای نقش مادر، نقش پلیس را بازی نمایید.
کودکان خُردسال تفاوتی بین قانون مهم و یا کم اهمیت قایل نیستند به طور مثال برای آنان قانون بسیار مهم « کتک زدن دیگران کار خوبی نیست » با قاعدۀ « با دهان پُر نباید حرف زد » تفاوت چندانی ندارد.
زمانی که فرزند شما کوچک تر است، از رفتارهای کم اهمیت صرف نظر کنید و فقط به رفتارهای مهم و کلیدی، اهمیت بدهید زیرا اگر دایم به هر مسئلۀ کوچکی حساسیت نشان بدهید، شادابی و نشاط را از خانواده دور خواهید کرد. همچنین کودکانِ نوپا به سرعت و بلافاصله از جریان زندگی روزمره خسته می شوند بنابراین نباید بر کسالت آنان بیفزایید و یا تنش را افزایش دهید چرا که در غیر این صورت و در نهایت خانه را به میدان نبرد تبدیل خواهید کرد.
زمانی که تصمیم گرفته اید، نگهداری از فرزندتان را به یکی از نزدیکان یا پرستارش بسپاری، تعیین روال مشخصِ روزانه و وضع قواعد معین، بسیار مفید و مثمر خواهد بود. اگر پدربزرگ، مادربزرگ، دیگر نزدیکان و یا پرستار مسئولیت در پیش بگیرند. بنابراین پیش از آنکه مراقبت از بچه ها را به آنان بسپارید، برایشان توضیح دهید که برای کودکتان چه رفتارهایی را ممنوع کرده اید.
اگر بچه های کوچک با قوانین متفاوتی مواجه شوند، بلافاصله گیج و سردرگم می گردند. ممکن است مادربزرگ بسیار ملایم تر از شما با کودک رفتار کند یا حتی شاید سختگیر تر باشد. بنابراین باید برای آن ها مشخص کنید؛ چگونه با فرزندتان رفتار کنند تا بچه با قواعد و رفتارهای مشابهی مواجه شوند.
به کسانی که از کودکتان نگهداری می کنند؛ اجازه ندهید، قواعد شما را زیر پا بگذارند یا آنها را بی اعتنا نمایند اما به آنان اجازه دهید تا خودشان با فرزند شما ارتباط برقرار کرده و قوانین بیشتری وضع کنند.